کتاب قرنها بگذشت

gharn`ha bogzasht
کد کتاب : 43775
شابک : 978-6227554236
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 135
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2021
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب قرنها بگذشت اثر شمیم بهار

«قرنها بگذشت» تنها داستان بلندی ست که تاکنون به قلم «شمیم بهار» در قالب کتاب منتشر شده است. «شمیم بهار»، داستان نویس، مترجم، منتقد ادبیات و سینمای نامی دهه های چهل و پنجاه، یکی از تاثیرگزارترین روشنفکران سال های طلایی دهه ی چهل شمسی ست که با وجود سال ها خاموشی و عزلت نشینی، مشی و منش اش در نقادی و نثر ویژه اش بر نسل های بعدی تاثیر قابل توجهی گذاشته است. نزدیک به یک سال پیش بود که برای اولین بار مجموعه ای از نوشته های و نقدها و قصه های «شمیم بهار» در قالب کتابی با نام «دهه ی چهل» منتشر شد و با وجود اینکه همه ی دوستداران بهار و کنجکاوان آثار و اندیشه های او منتظر انتشار آثار اولیه اش بودند، در آخرین روزهای قرن، تازه ترین و آخرین نوشته ی داستانی اش پیش روی همگان قرار گرفته است. داستان بلند «قرن ها بگذشت» که در سال 1399 نوشته و منتشر شده است، حکایت سفری ست که یک پیرمرد با زنی آغاز می کند، آن هم درحالی که اپیدمی همه جا را فرا گرفته و قرن هم رو به پایان است. این سفر، پر از گفت وگو و تصویر، خواننده را به دل تاریخ، ادبیات، احوالات شخصی و زندگی خود نویسنده و هم نسلان و هم فکرانش می برد. پیرمرد داستان، گویی خود شمیم بهار است و آن زن نیز همان زن همیشگی قصه هایش با نام «گیتی سروش».

کتاب قرنها بگذشت

شمیم بهار
شمیم بهار (زادهٔ ۱۳۱۷ خورشیدی) نویسنده، ناشر و منتقد ادبی و سینمایی ایرانی است. وی آثارش را در مجلهٔ اندیشه و هنر منتشر می‌کرد.بهار در خانواده‌ای توانگر در سال ۱۳۱۷ به دنیا آمد. وی ساکن شمیران است. او مدت‌ها در انگلیس تحصیل کرده بود. در دههٔ ۱۳۵۰ همراه هوشنگ گلشیری و حمید سمندریان و حسین پرورش و چند تن دیگر، از کسانی بود که در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در گروه نمایش به مدیریّت بهرام بیضایی درس می‌داد. وی در حدود ابتدای دههٔ ۱۳۸۰ برای دیدارِ پدر و مادرش به سوئیس رفت.
قسمت هایی از کتاب قرنها بگذشت (لذت متن)
صبحانه / که بیشتر به بازیگوشی برگزاری میکنیم / ور دل هم و پا به پای هم، ضمنا جدا از هم و هاج و واج هم / امروز / که پیداست برگشته ایم به بچگی دوم / هرکی سی خود / اول بار نیست با هم ناشتا میشکنیم، هست؟ / اول بار نیست حقا، چون که تعطیلی داشتیم مریضی داشتیم سفر داشتیم / ولی / حالی که داریم و همه این ندید بدیدی، بعله که هست / اولی بعد پنجاه سال / دو سال دو ماهی داریم هنوز تا جشن پنجاه / حالا که به هر حال سر به سامانیم / همه درد های مفصلی عضلانی همه مریضیها همه فراموش / و با هم سرناشتایی / دوتایی

گفتن داریم تا گفتن / حکایت اینجا پر پرواز داره، که تو شاعرای دیگه نمیبینی / حتا وقتی همین حکایت و تعریف میکنن / مثنوی آخر همه میادو بهترا همه میفرمادو حجت تموم میکنه / در ظاهر، چون که در باطن چیزکای بیشتری میگن حکایتا / این و میخوای بدونی؟

هرچی / به هر حال میشن سال اولی سال دومی / بغتتا فرق میکنه رفتارا، حامد میشه برادر بزرگتر خالد میشه برادر کوچکتر / نه همین به چشم ما که بین خوداشون / تا هفته ی پیش، بار اولم بود نشسته بودم دفتر، خصوصا نه پشت میز مدیری و دوتایی داشتن برنامه توضیح میدادن / مدام میدویدن تو حرف همدیگه، قطع میکردن، تکرار میکردن، قاطی میکردن / دوباره شده بودن هم سن هم شکل دوقلو