کتاب ساداکو

Sadako
کد کتاب : 43785
مترجم :
شابک : 978-6004611510
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب ساداکو اثر سوزوکی کوجی

کتاب« ساداکو» پنجمین رمان از سری حلقه اثر کوجی سوزوکی است.
25 سال پس از وقایع اسپیرال، تاکانوری آندو، طراح گرافیک در استودیو اوز، یک شرکت تولید CG، با معلم دبیرستان آکان مارویاما که فرزندش را باردار است روبه رو می شود و قصد دارد به زودی با او ازدواج کند تا از افشای این واقعیت که حامله شده است جلوگیری کند. او خارج از ازدواج رئیس شرکت یوندا یک درایو USB حاوی یک ویدیوی خودکشی که یک ماه پیش در فضای مجازی منتشر شد به تاکانوری می‌دهد و از او می‌خواهد آن را برای پروژه احتمالی آینده پیکربندی مجدد کند. پس از کپی کردن ویدیو در لپ تاپ خود، متوجه می شود که ویدیو کمی تغییر می کند. بدن مردی که قصد خودکشی دارد در موقعیت پایین تری نسبت به حالت اصلی قرار گرفته است و گردن او را نمایان می کند. وقتی از یوندا در مورد منشأ این ویدیو می پرسد، یوندا به او می گوید که کیومی ساکاتا، تهیه کننده آخرین فیلمی که استودیو اوز در حال کار بر روی آن است، آن را به او داده است. در همین حال، آکان احساس می‌کند که توسط یک چهره تحت تعقیب قرار گرفته است. در طی یک برخورد در دبیرستانی که در آن کار می کند، او بیهوش می شود و به بیمارستان منتقل می شود و در آنجا برای مدت کوتاهی توهم می بیند که با مادر فوت شده اش ملاقات می کند.

کتاب ساداکو

سوزوکی کوجی
کوجی سوزوکی (متولد 13 مه 1957) نویسنده ژاپنی است ، که در هاماماتسو متولد شد و در توکیو زندگی می کند. سوزوکی نویسنده رمان های "حلقه" است که در قالب های دیگری از جمله فیلم ، مانگا ، مجموعه های تلویزیونی و بازی های ویدیویی اقتباس شده است.
قسمت هایی از کتاب ساداکو (لذت متن)
آساکاوا از اتاق ژاپنی بیرون خزید، نگاهی به پله ها انداخت و وارد اتاق ساتوکو شد. از اینکه به این شکل وارد حریم خصوصی یک فرد مرده می شد حس آزاردهنده ای به او دست داد. کاری بود که همیشه خودش را از آن برحذر داشته بود؛ اما با خودش گفت برای هدفی بزرگ، برای رسوا کردن یک پلیدی چاره ای جز انجام این کار ندارد. از خودش که آسمان ریسمان می بافت تا اصول اخلاقی اش را تغییر دهد خجالت کشید. او فقط داشت کارش را توجیه می کرد. با خود گفت: «برای مقاله نوشتن که این کار را نمی کنم، فقط می خواهم زمان و مکان مشترکی را میان این چهار نفر پیدا کنم، همین. با اجازه!» و وارد شد.

کشوی میز را باز کرد. درون آن نوشت افزار و وسایلی که یک دختر دبیرستانی معمولی از آن ها استفاده می کند به طرز بسیار تمیز و مرتبی گذاشته شده بودند: سه عکس، جعبه های کوچک، نامه، دفترچه یادداشت و لوازم خیاطی. آساکاوا با خود گفت: «یعنی پدرومادرش پس از مرگش به وسایلش دست زده اند؟ نه، این طور به نظر نمی رسد. کلا بچۀ تمیز و مرتبی بوده است. اگر دفتر خاطراتی از او پیدا کنم، خیلی سریع به نتیجه می رسم؛ دفتر خاطراتی که مثلا داخلش نوشته باشد در ماه فلان، روز فلان با تسوجی هاروکو، نومی تاکهیکو و ایواتا شینئیچی چهار نفری... » آساکاوا دفترهایی را که داخل قفسه بودند برداشت و ورق زد. در انتهای کشو، یک دفترچه خاطرات را یافت که کاملا به آن می خورد مال یک دختر باشد، اما فقط در چند صفحۀ ابتدایی آن جهت خالی نبودن عریضه چیزی نوشته شده بود و تاریخ آن ها به مدت ها قبل مربوط می شد.

در قفسۀ کنار میز کتابی نبود و به جای آن یک سرویس آرایش کوچک و قرمزرنگ با طرح گل قرار داشت. کشوی آن را باز کرد. تعدادی زیورآلات ارزان قیمت در آن بود. ظاهرا خیلی زود آن ها را گم وگور کرده بود و تقریبا همۀ گوشواره ها یک لنگه کم داشتند. چند تار موی نازک هم به یک شانۀ جیبی پیچیده بودند.