می دانی اولین بوسه ی جهان چطور کشف شد؟ دست هاش تا آرنج گلی بود، گفت که در زمان های بسیار قدیم، زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند. مرد دست هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم. ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند.
گاهی احساس می کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می گردد که مردها شوهر زن ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرأت و شهامتش را می کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه ی مهمی بود و مرد باید برنده می شد.
عمرباخته ها، عاشق عمر دیگران می شوند.
کتاب درمورد زنان و مشکلاتشون توی جامعه ست. مثل بقیه کتابای نویسنده هر شخصیت یه نمادی داره که شمارو با خودش همراه میکنه. (مثلا معصوم نماد مردای خشکیه که هیچ جوره حاضر به تغییر عقایدشون نیستن..حسینا هنرمندیه که چون جز قشر پایینه تحویل گرفته نمیشه و سعی میکنه با هنرش صداشو به گوش بقیه برسونه، نوشا دختریه که همیشه تصمیماتشو با توجه به نظرات بقیه گرفته و وقتی یه جا برای دل خودش کاری رو میکنه خیلی سریع مورد قضاوت قرار میگیره)کتابش خیلییییی سلیقه ایه یا باهاش ارتباط میگیرید و میخونید یا اینکه همون اولش گیج میشین که طبیعیه چون پرشهای زمانیش وحشتناک زیاده و بدون مقدمه پرت میشی به گذشته اینده و برخلاف کتابای دیگه نه داستان از اول به اخره و نه اخر به اول شما یهو پرت میشین وسط داستان و طوری هست که شما همون اول تا حدودی متوجه اتفاقات نهایی داستان میشی ولی کنجکاو میشی بدونی چطور اتفاق افتاده و بعدش قراره چی شه. از اینجا به بعد کمی اسپویل داره: من شخصیت جاویدو خیلی دوست داشتم از اون شخصیتایی بود که نشون میده نون و نمک ادمو خوردن یعنی چی :) طوری که همراه خانواده نیلوفری بود و وقتی نوشا مریض بود از پشت پنجره بهش سر میزد...از اون طرف وحشناک از معصوم بدمم میومدد و با خوندن سرنوشتش دلم خنک شد. امیدوار بودم نوشا بتونه کمی روی پای خودش بایسته و بتونه یه تصمیم بدون دخالت بقیه بگیره اونجایی ناراحت شدم که داستان اون شبی رو میخوندم که به حسینا میگفت من با معصوم ازدواج نمیکنم و هر چی تو بگی و رفت شب بعدی و دیدیم که نعخیر با معصوم ازدواج کرده واقعا ناراحت شدم.
قشنگ بود جالب ماجرا اینجاست که یه نویسنده اونقدر خوب تونسته بود نوشا و احوالات و دیدگاهش رو بنویسه که گاهی آدم فکر میکرد داستان داره از زبون یه خانم روایت میشه ولی خیلی پرش زمانی داشت و زیاد گیج میشدم
به نظرم به جای این پولتون رو به کتاب بامداد خمار یا چشمهایش بدید که صد برابر این میارزن
یکی از چرتترین کتابها بود ، بی سروته و بی معنی سرنوشت هیچکدوم از شخصیتها مشخص نشد و کل کتاب یه محرمی بود که بارون میومد و جنگ و دعوای نوشا و معصوم بود
از کدوم نشر بهتره تا بخونم؟
یه انتشارات بیشتر این کتاب چاپ نکرده اونم انتشارات ققنوسه
یک سوال داشتم. آیا قطع جیبی با رقعی متفاوته؟ یا فقط همون قطع رقعی هستش که ریزتر نوشته شده؟
مدتی قبلتر سووشون رو خونده بودم. با اینکه توی سال بلوا نویسنده یکسری تکنیکهای خاصی داره، با اینکه موجزتر از سووشون هست، و من احساس کردم به نحوی الهام گرفته از اونه، با اینحال یک غم نامه سراسر وقار از ایستایی زنان رو نشون میده (توضیح اینکه تکنیکهای خاصی داره مثل عدم رعایت تقدم و تاخر در روایتهای مختلف از سرگذشت کاراکتر، و این موضوع تقریبا تا نیمههای کتاب ادامه داره ولی همین که معمای کلیت ماجرا روشن میشه آدم رو به سمت خودش میکشه و تشویق به ادامه خوندن میکنه )... من تقریبا موقع خواندن فصل آخر کتاب یکسره گریه کردم ...
سلام، کتاب بسیار بسیار فوق العاده ای بود ، پیشنهاد من اینه که اگر بین سمفونی مردگان و سال بلوا در تردید بودید که کدام یک رو اول شروع کنید ، سال بلوا رو انتخاب کنید، بنظر من ارتباط گرفتن با سال بلوا راحتتر از سمفونی مردگان هست و اگر به این ترتیب بخونید سمفونی مردگان هم به اندازه سال بلوا میتونه واستون تجربهی فوق العاده ای باشه.
با سال بلوا بیشتر تونستم ارتباط بگیرم تا سمفونی مرگان اما هنوز نفهمیدم حسینا چیشد؟چرا غیب شد ؟چرا هیچ چای داستان از زبون اون حرفی نزد اون واقعا بقیه رو کشت شد؟کاش اخر داستان با حرفای حسینا تموم میشد
اسپویل:: بله دیگه عزیزم :))) کشته شد
سال بلوا و بلوا،عالی بسیار زیبا خدا رحمت کنه عباس خان معروفی رو واقعا کتاب زیبا غمگین عاشقانه دل انگیز صد و یک درصد ارزش خوندن داره
صدها کتاب در زندگیم خوندم و عاشق رمانم.اما هیچ چیز برام جای سال بلوا را نمیگیره.به اونهایی که گفتند کتاب خوبی نیست توصیه میکنم چندسالی رمانهای برجسته ایران و جهان را بخونند تا متوجه بشن کتاب خوب یعنی چی،البته نه رمانهایی در حد من پیش از تو و امثال اون
من این کتاب دیشب تموم کردم باید بگم که فوق العاده بود جزو بهترین کتابایی بود که خوندم اگه حتی ذره ای شک دارید لطفا شک بزارید کنار و این کتاب بخونید برای هر ایرانی واجبه این کتاب بخونه واقعا هرچی که آقای عباس معروفی تو این کتاب نوشته برای زنان تو اون زمان و اون لحظه اتفاق افتاده یک رمان با فضای عاشقانه و غم انگیز تا آخرین صفحه شما کتاب زمین نمیزارید
من سال بلوا از سمفونی بیشتر دوست داشتم ولی در کل همشون عالی هستن
من سال بلوا از سمفونی بیشتر دوست داشتم ولی در کل همشون عالی هستن
اگه قرار باشهی کتاب رو معرفی کنم ب کسی ک، کتاب دوست مداره، این کتابه... عاشقش بودم هم پر از زندگی بود هم پر از اتفاق تلخ...
سلام یک مقدار تعارض و تناقض در داستان دیده میشود .که باعصر خودش و زمان خودش اقتضامیکنه . الان ذهنها خیلی سریع تناقض رو تشخیص میدهند برای همین خواندن کتاب با سرعت کم و باکسالت صورت میگیرد . با تشکر
میشه لطفا زودتر موجودش کنین؟
با احترام زیادی که برای نویسندهی کتاب قاعلمولی کتاب سال بلوا کتاب کسل کننده وکش داری هستش که خواننده را خسته میکنه وهمش میگی کی تموم میشه در کل به نظر من زیاد ارزش خواندن ندارد وچیز جدیدی ازش یاد نمیگیری همش سرما باران گریه مه افسرده چیزهایی که خیلی توی کتاب به کار برده میشود
غیر کلمه شاهکار چی میتونه توصیفش کنه؟
کاملا بی سروته،معلوم نیست اطراف جنگ به چه علته!طرفین جنگ چه کسانی هستن!خیلی مسخره س
ملکوم برای جنگ برنامه ریزی کرده بود که بتونه گنج پیدا کنه
جنگ جهانی دوم بوده
ایران درگیر جنگ جهانی بوده و داخل سنگسر هم ملکوم برای رسیدن به گنج جنگ راه انداخته بود
عباس معروفی در آثارش از سبکی منحصر به فرد و تأثیرگذار استفاده میکرد که با جریان سیال ذهن و داستانسرایی اجتماعی شناخته میشود. او در رمانها و داستانهایش به درونمایههای اجتماعی میپرداخت و اغلب به نوعی طغیان علیه هنجارها و استانداردهای جامعهاش را به تصویر میکشید. تا با سبک جریان سیال ذهن هماهنگ نشوید، درک موضوع سخت خواهد بود