کتاب شیرین ترین رویاها

The Sweetest Dream
کد کتاب : 490
مترجم :
شابک : 978-964-374-165-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 592
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 2001
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

دوریس لسینگ برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 2007

معرفی کتاب شیرین ترین رویاها اثر دوریس لسینگ

شیرین ترین رویاها، رمانی است نوشته ی برنده ی جایزه ی نوبل، دوریس لسینگ، که در سال 2001 به چاپ رسید. خانه ی بزرگ جولیا لنوکس، محل گردهمایی افراد پیر و جوان گوناگونی است. فرانسس لنوکس، پس از این که همسر کمونیستش، جانی، او و دو پسرش را به منظور ادامه ی هوس بازی هایش ترک گفت، به همراه مادرشوهرش، جولیا زندگی می کند. اما این دو نفر، به خاطر داشتن شخصیت هایی متفاوت، به مشکلاتی با هم بر می خورند چرا که فرانسس، زنی مستقل و آزادی خواه است اما جولیا، عقاید و ظوابط سختگیرانه تری دارد؛ اگر چه هر دوی آن ها در مقصر دانستن و سرزنش کردن جانی در یک جبهه قرار دارند. اولویت های جانی به جای کار کردن، سفر و اقامت در هتل های کشورهای کمونیست و ادامه ی روابطش با زنان مختلف است.

کتاب شیرین ترین رویاها

دوریس لسینگ
دوریس می لسینگ، زاده ی ۲۲ اکتبر ۱۹۱۹ و درگذشته ی ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳، نویسنده ی صوفی و فمینیست انگلیسی و برنده ی جایزه ی ادبیات نوبل در سال ۲۰۰۷ میلادی بود. او یازدهمین زن برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات و مسن ترین برنده ی این جایزه (هنگام دریافت) بود.دوریس لسینگ از پدر و مادر انگلیسی در سال ۱۹۱۹ در کرمانشاه، ایران زاده شد. پدرش، آلفرد تیلور که در جنگ جهانی اول معلول شده بود، کارمند بانک شاهنشاهی ایران و مادرش امیلی ماد تیلور، پرستار بود.در سن ۱۵ سالگی لسینگ خانه را ترک کرد و به عنوان یک پرستار بچه مش...
نکوداشت های کتاب شیرین ترین رویاها
The Sweetest Dream is a riveting look at a group of people who dared to dream.
شیرین ترین رویاها، نگاهی جذاب به گروهی از افراد است که جرأت رویاپردازی به خودشان داده اند.
Barnes & Noble

Lessing’s best in years.
بهترین اثر لسینگ در طول چندین سال.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

It allows for a great understanding of humanity.
این اثر، درکی عمیق از انسانیت به مخاطب می بخشد.
Curled Up

قسمت هایی از کتاب شیرین ترین رویاها (لذت متن)
ویلهلم زمانی سیلویا را در آن خانه دید که او بعد از یک هفته کار سخت، خسته و کوفته داشت به طبقه بالا و به طرف اتاق خود می رفت، لذا خواست نظر او را به عنوان یک پزشک در مورد جولیا جویا شود که سیلویا پاسخ داد: «متأسفم، نسخه ام را به همراه نیاورده ام.» و بعد از کنار او عبور کرد و وارد اتاق خواب و بستر خود شد و باز هم از فرط خستگی خیلی زود خوابش برد. جولیا که از هال طبقه بالا صدای گفتگوی آن دو را شنیده بود، با لحن آزرده ای زیر لب زمزمه کرد: «نسخه ای را به همراه نیاورده ام!» و با خود اندیشید: «حالا که حالم مساعد نیست، همه علیه من برخاسته اند. غیر از این چیز دیگری نمی تواند باشد، و حالا همین مانده بود که سیلویا علیه من بلند شود.

شاخه های بالایی درخت که هنوز هم دارای برگ های تابستانی اش بود، و کمی پژمرده شده بود، در زیر تابش نور اتاق های پیرزنی که در طبقه دوم بود، از تاریکی نجات یافته و منور شده، با نسیم ملایم در اهتزاز بودند و رنگ سبز خود را تا حدودی حفظ کرده بودند، جولیا در آن موقع در خانه بود. فرانسیس به فکر مادر شوهرش [ مادر شوهر سابقش ] افتاد که موجب هجوم تصورات آشنایی شد که سنگینی عدم مقبولیت را بر افکارش فشار آورد. اما چیز دیگری نیز وجود داشت که اخیرآ به آن پی برده بود. و آن این بود که جولیا باید به بیمارستان برود، والا ممکن است بمیرد. فرنسس بالاخره مجبور بود بپذیرد که چقدر به وی وابسته است. فرض کنیم جولیا وجود نداشت، آن موقع او چه کار باید می کرد، یعنی همه آن ها چه کار می توانستند بکنند؟

در ضمن همه او را به چشم یک پیرزن نگاه می کردند، حتی خود وی نیز تا این اواخر چنین تصور می کرد. البته اندرو مانند او فکر نمی کرد و متوجه شده بود که کولین شروع کرده است او را جولیا بنامد. سه اتاق بالاتر از اتاقی که وی حالا در آن ایستاده بود و پایین اتاق جولیا بود، در اختیار اندرو، پسر ارشد و کولین، پسر کوچکش قرار داشت که فرزندان او و جانی لنوکس بودند. سه اتاق نیز در اختیار وی بود شامل، اتاق خواب، اتاق مطالعه و اتاق دیگری که همواره برای اقامت شبانه کسی مورد نیاز می شد. روزی رز تریمبل گفته بود: «سه تا اتاق را برای چی می خواهد؟ این خودخواهی او را می رساند.