کتاب «هیدگر و پرسش از بشرانگاری رنسانس» نوشته ارنستو گراسی، اثری بنیادین و انتقادی است که به بررسی دقیق و ظریف رد بشرانگاری(اومانیسم) رنسانس توسط مارتین هیدگر میپردازد. گراسی، که خود شاگرد سابق هیدگر بوده، نقد متافیزیکی و فلسفی او را به چالش میکشد و در مقابل، بشرانگاری ای مبتنی بر زبان، بلاغت و بستر تاریخی را به عنوان جایگزین ارائه میدهد. در این کتاب، گراسی تمرکز ویژهای بر «نامهای در باب بشرانگاری» هیدگر در سالهای ۱۹۴۶-۱۹۴۷ دارد؛ نامهای که در آن هیدگر بشرانگاری را فلسفهای انسانمحور میداند که هستی را به ذهنیت محدود میکند و آن را سرچشمه بسیاری از مشکلات تفکر مدرن، به ویژه تفکر تکنولوژیکی، معرفی میکند. اما گراسی نشان میدهد که تحلیل هیدگر با وجود تیزبینی، وجه مهمی را نادیده میگیرد: توجه بشرانگارهای رنسانس مانند دانته، ویکو و برونی به زبان، استعاره و شرایط تاریخی به عنوان ابزاری بنیادی برای درک وجود انسان. مهمترین مضامین کتاب شامل این موارد است: زبان و استعاره، که گراسی آن را کلید فهم بشرانگاری رنسانس میداند، چرا که زبان در این سنت به عنوان واسطهای برای آشکارسازی حقیقت دیده میشود، بر خلاف تمرکز هیدگر بر ساختارهای هستیشناختی انتزاعی. زمینه تاریخی، جایی که کتاب تأکید میکند فهم بشرانگاری بدون در نظر گرفتن شرایط و تجربیات تاریخیای که آن را شکل دادهاند، ناقص خواهد بود. بشرانگاری بلاغی، که جایگزینی است برای نقد هیدگر و بر اهمیت گفتگو و بلاغت در تعامل با جهان و کشف حقیقت تأکید دارد. کتاب گراسی مورد تحسین محققان و فیلسوفان قرار گرفته است. گری شاپیرو این رویکرد را نوعی «فلسفه پستمدرن و غیربنیادگرا» میداند که فضایل بشرانگاری مانند وضوح و مسئولیتپذیری را حفظ میکند، و برنهارد کاسپر تحلیل عمیق گراسی از بشرانگاری رنسانس را ستوده است. در نهایت، «هیدگر و پرسش از بشرانگاری رنسانس» سهمی کلیدی و انتقادی در بحثهای فلسفی پیرامون بشرانگاری دارد و با بازخوانی این سنت از منظر زبان و تاریخ، روایتی تازه و قانعکننده در برابر نقدهای فلسفی هیدگر ارائه میدهد؛ روایتی که بشرانگاری ای تأملبرانگیز و همزمان فعال و درگیر با جهان را دفاع میکند.