کتاب آرام

Aram
کد کتاب : 52728
شابک : 978-9648079234
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 397
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 28
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت
قسمت هایی از کتاب آرام (لذت متن)
در گوشه‏ای از سالن وسیع و پر ازدحام فرودگاه، پدری نگاه نگران و مضطربش را به سوی دخترش، که کمی آن‏طرف‏تر ایستاده بوده، دوخت. دلش تاب نیاورد؛ مجددا به سوی او رفت، تا چیزهایی را گوشزد کند. دختر، برخلاف پدرش، کاملا خونسرد و متین ایستاده بود. و به ظاهر گوش فرا می‏داد؛ اما نگاهش تکراری بودن تذکرات پدر را، به وضوح نشان می‏داد. دختر با دستان کشیده و زیبایش بلیت را بازی می‏داد و در انتظار اعلام شماره پرواز بود. بعد از دقایقی از بلندگوی سالن، شماره و ساعت پرواز به گوش رسید؛ نفس بلندی کشید و به سمت مادرش، که زنی کوتاه‏قد و اندکی فربه به نظر می‏رسید، خم شد و او را بوسید. سپس پدر را در آغوش گرفت و گفت: «پدر! تموم حرف های شما رو به خاطر سپردم؛ خواهش می‏کنم نگران نباشید! برایتون خوب نیست. می‏خواید به این سفر نرم؟» پدر معترضانه گفت: «نه، نه! می‏دونی که دوری از تو چه قدر برام سخته. فقط مواظب خودت باش!» - چشم پدر! خیالتون راحت باشه. مواظب مامان باشید! دوستتون دارم! خداحافظ! آن زن و شوهر به رفتن دخترشان، که در میان ازدحام جمعیت گم شد، خیره ماندند. با نشان دادن بلیت و کارت شناسایی‏اش به مسئول باجه، به سمت درب خروج به راه افتاد.