کتاب اسطوره ی خیالی (جلد 7)

Imaginary myth
ظهور مرضی لاعلاج و پیدایش ویروس کرونا (کووید 19)
کد کتاب : 53244
شابک : 978-6222757991
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 178
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 20 اردیبهشت
قسمت هایی از کتاب اسطوره ی خیالی (جلد 7) (لذت متن)
این بار ابوسلمه گفت: «نه غلومک؛ کاری به کارش نداشته باش و بذار خوب بخوابه.» در همین حین، حلیمه که می خواست لباس های علی را بشورد متوجه رزم جامه پر از خون او شد؛ ترسید و فریاد زد: «یا خدا. خون، خون توی لباس های علی چیکار میکنه؟» همگی با شنیدن صدای حلیمه، به طرف او دویدند. غلومک وقتی لباس خونین علی را دید، گفت: «خدایا، خودت بهمون رحم کن؛ این حتما دوباره خودش رو زخمی و تیکه پاره کرده؛ من برم نگاش کنم، ببینم که این بار چه بلائی به سر خودش آورده.» غلومک و ابوسلمه، دوان دوان، به سمت اتاق علی رفتند. آن ها قصد داشتند که او را بیدار کنند؛ اما علی، چنان معصومانه خوابیده بود که دلشان نیامد؛ به همین دلیل، به آرامی لباسش را کنار زدند و نگاهی به بدنش انداختند؛ خوشبختانه، هیچ اثری از زخم روی بدنش نبود. ابوسلمه با اشاره به غلومک گفت: «این از من و تو هم سال متره. بیا بریم، بذار بخوابه.» سپس، هر دو از اتاق خارج شدند. حلیمه که جلوی درب ایستاده بود، پرسید: «چی شد پس؟ چرا بیدارش نکردین؟» ابوسلمه گفت: «معلومه خیلی وقته نتونسته خوب بخوابه که اینجوری خوابیده بود.» غلومک هم گفت: «خوشبختانه، هیچ زخمی روی بدنش نبود.» حلیمه هم آن لباسهای خونین را گوشه ای گذاشت و سایر لباسهای علی را شست. هنوز غروب نشده بود که شیخ محمد و حاجی و ژاله آمدند. حاجی گفت: «پس این جنگجوی یگانه ی ما کجاست؟»