کتاب نیمه فراری

The Vanishing Half
  • 85,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: نشر نون نشر نون
    نویسنده:
کد کتاب : 54699
مترجم :
شابک : 978-6227566130
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده ی بهترین داستان تاریخی گودریدز سال 2020

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب نیمه فراری اثر بریت بنت

کتاب «نیمه فراری» رمانی نوشته ی «بریت بنت» است که اولین بار در سال 2020 منتشر شد. خواهران دوقلوی «وین»، همیشه همسان خواهند بود. اما پس از بزرگ شدن در یک اجتماع کوچک و جنوبی از سیاه پوستان و ترک آنجا در 16 سالگی، دیگر فقط روزمرگی های آن ها نیست که با هم متفاوت شده، بلکه همه چیز آن ها با یکدیگر تفاوت پیدا کرده است: خانواده هایشان، اجتماع پیرامون آن ها، و حتی هویت نژادی این دو خواهر. سال ها بعد، یکی از این دو خواهر به همراه دخترش در همان محله ای زندگی می کند که یک بار تلاش کرد از آن بگریزد. خواهر دیگر نیز در کنار همسری زندگی می کند که چیزی از گذشته ی او نمی داند. اما علیرغم وجود کیلومترها فاصله و دروغ های متعدد در میان آن ها، سرنوشت این خواهران دوقلو همچنان در هم تنیده باقی مانده است. چه اتفاقی برای نسل بعد خواهد افتاد، وقتی داستان دختران آن ها به هم گره می خورد؟

کتاب نیمه فراری

بریت بنت
«بریت بنِت» در لس آنجلس زندگی می کند و فارغ التحصیل دانشگاه های «استنفورد» و «میشیگان» است. رمان اول او، مادران، در سال 2016 منتشر شد و خیلی زود به فهرست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز راه یافت. کتاب «نیمه فراری» دومین رمان این نویسنده است و در سال 2020 منتشر شده است. این رمان در زمان کوتاهی پس از انتشارش شهرت و موفقیتی چشمگیر به دست آورده و به زبان های گوناگون ترجمه شده و عنوان «بهترین رمان تاریخی گودریدز» را کسب کرده است.
نکوداشت های کتاب نیمه فراری
An indelible tale of identity, family and home.
داستانی ماندگار درباره ی هویت، خانواده و خانه.
Barnes & Noble

This novel keeps you turning pages.
این رمان شما را وادار می کند که به ورق زدن صفحات ادامه دهید.
NPR NPR

An ambitious meditation on race and identity.
تأملی بلندپروازانه بر نژاد و هویت.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب نیمه فراری (لذت متن)
صبح روزی که یکی از دوقلوهای گمشده به «مالارد» برگشت، «لو لبن» به سمت رستوران دوید تا خبر را برساند، و حتی حالا بعد از این همه سال، همه شوک آن لحظه را به یاد می آورند که «لو» خیس عرق و نفس نفس زنان و با یقه ای که از آن همه تقلا تیره شده بود، درهای شیشه ای را هل داد و وارد رستوران شد.

مشتریانی که زیاد هم به حال خود نبودند، دور او جمع شدند؛ ده نفری می شدند، هرچند خیلی ها به دروغ می گفتند که آن ها هم آنجا حضور داشتند، فقط و فقط برای این که بگویند این بار شاهد چنین لحظه ی پرهیجانی بودند.

در آن شهر زراعی کوچک هیچ وقت چیز غافلگیرکننده ای رخ نداده بود، تا این که دوقلوهای «وین» ناپدید شدند.