کتاب همیشه کنارت هستم

Firefly Lane
کد کتاب : 55394
مترجم :
شابک : 978-6227585605
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 600
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب همیشه کنارت هستم اثر کریستین هانا

کتاب «همیشه کنارت هستم» رمانی نوشته ی «کریستین هانا» است که اولین بار در سال 2008 انتشار یافت. در تابستان سال 1974، دختری به نام «کیت» پذیرفته که دوستی در کلاش هشتم ندارد. اما مدتی بعد، دختری به خانه ای در همسایگی آن ها نقل مکان می کند و می خواهد دوست او باشد. به نظر «کیت»، «تالی هارت» همه چیز دارد: زیبایی، هوش و بلندپروازی. آن ها با هم عهد می بندند که تا همیشه بهترین دوست هم بمانند. «تالی» و «کیت» برای سی سال، حضوری همیشگی در زندگی یکدیگر دارند و فراز و نشیب های زیادی را در دوستی خود می گذارنند—حسادت، خشم، رنج، پشیمانی. آن ها فکر می کنند از همه ی این فراز و نشیب ها با موفقیت عبور کرده اند تا این که یک خیانت، میانشان فاصله می اندازد. آیا «تالی» و «کیت» باز هم می توانند دوست یکدیگر باقی بمانند؟

کتاب همیشه کنارت هستم

کریستین هانا
کریستین هانا، زاده ی 25 سپتامبر 1960، نویسنده ای آمریکایی است. او موفق به کسب جوایز معتبر و متعددی شده و کتاب هایش فروش زیادی داشته اند.هانا در کالیفرنیا به دنیا آمد. او از یک مدرسه ی حقوقی در واشنگتن فارغ التحصیل شد و قبل از تبدیل شدن به نویسنده ای تمام وقت، در سیاتل به کارهای قضایی می پرداخت. کریستین هانا به همراه همسر و پسرش در بینبریج آیلند در واشنگتن زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب همیشه کنارت هستم
A poignant, powerful story of two women.
داستانی گزنده و قدرتمند درباره ی دو زن.
Barnes & Noble

A moving and realistic portrait of a complex and enduring friendship.
تصویری تکان دهنده و واقع گرایانه از یک دوستی پیچیده و ماندگار.
Booklist Booklist

Sure to please the author's many fans.
اثری که بدون تردید، طرفداران پرشمار نویسنده را راضی خواهد کرد.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب همیشه کنارت هستم (لذت متن)
این کاری بود که بهترین دوستت انجام می داد: گرفتن آینه ای در مقابلت و نشان دادن قلبت به تو.

چیزی که می توانم با اطمینان به تو بگویم، این است: ما فقط از کارهای نکرده در زندگیمان پشیمان می شویم.

به آتش کشیدن دنیا چه فایده ای داشت وقتی مجبور بود شعله ها را به تنهایی تماشا کند؟