آنچه این کتاب پیشنهاد می دهد ممکن است تکان دهنده و غیراخلاقی به نظرتان برسد (خوشبختانه این پیشنهادها غیر قانونی با غیرموثر نیستند)، اما برای میانبر زدن از میان راهبندان انتقالی باید شیوه های خیابان مدیسون را به کار بست و تقریبا نیمی از مشاغل در ایالات متحده را می توان در زمرهی شغل های اطلاع رسانی دانست. در واقع، هیچ کس از پیامدهای درگیری های عمیق این جامعه ارتباط زده در امان نیست. و در واقع همه می توانند یاد بگیرند و درس های خیابان مدیسون را در زندگی خود به کار گیرند: چه در خانه و چه در دفتر کار.
ال ریس و جک تراوت معتقدند ما در دنیایی ارتباطزده زندگی میکنیم که تبلیغات (که از نظر مخاطب کمارزش تلقی میشوند) به سختی شنیده میشوند. از نظر نویسندگان عصر کالا (به دلیل گسترش فناوری) و عصر تصویر (به دلیل تعدد شرکتها) در تبلیغات به پایان رسیده است و عصر جایگاهسازی آغاز شده است. جایگاهسازی نه تلاشی برای ایجاد خدمت یا محصولی جدید و برتره، بلکه کوششی برای تصاحب جایگاهی در ذهن خریداران احتمالیه. کسی با کسب بیشترین سهم از بازار، رهبری بازار رو به دست خواهد گرفت که جایگاه بالاتری در ذهن مشتریان داشته باشه. با توجه به اینکه کتاب در سال ۲۰۰۱ منتشر شده، شاید بهتر باشه هنگام مطالعه کتاب، به تاریخچه کسبوکارها و محصولاتی که در کتاب معرفی میشه، رجوع کنید تا منظور نویسندگان رو بهتر درک کنید.