وفاداری به خانواده یه بخش خیلی مهم از زندگی منه. شایدم مهم ترین بخش زندگیم باشه. هر قدمی که توی زندگی می خوام بردارم، صدای بابام رو توی گوشم می شنوم که هدایتم می کنه. قبل از این که از دنیا بره، همیشه می گفت: «خانواده مهم ترین چیزه، «فیکسی». تمام انگیزه ی ما خانواده است. خانواده همه چیزه.»
مشکل من اینه که اصلا نمی تونم بی خیال چیزی بشم، میره روی اعصابم. به محض اینکه به یه مشکلی بربخورم، باید همون لحظه، همون جا، فیکسش کنم. بیخود نیست که اسم مستعارم شده «فیکسی»، من همه چی رو فیکس می کنم.
از اون طرف، یه بار سعی کردم یه نخ رو از روی لباس یه خانم مسن بردارم تا مثلا کمکی کرده باشم؛ به جاش، باعث شدم لباس بافتنی اش دربره و همه برگشتن و بهم نگاه کردن... خلاصه، افتضاح به بار آوردم. نباید این کار رو می کردم. الان این رو می فهمم.