کتاب بازی آخر بانو

Last Lady's Game
کد کتاب : 5816
شابک : 978-9643116095
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 292
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 20
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

تحسین شده هیئت داوران جایزه ی مهرگان ادب 1384

معرفی کتاب بازی آخر بانو اثر بلقیس سلیمانی

"بازی آخر بانو" روایت داستان زندگی دختری به نام گل بانو است که در روستا زندگی می‌کند و موانع زیادی جلوی پایش قرار می‌گیرد. گل بانو قصد دارد به دانشگاه برود و سرنوشتی را که جامعه، روستا و مادر سرایدار مدرسه و مرده‌شویش برای او پیش‌بینی می‌کنند، تغییر دهد.

او در طی زندگی خود عاشق می‌شود، خواستگارانش را رد می‌کند، تن به ازدواجی می‌دهد که منجر به طلاق می‌شود و کودکش توسط شوهر سابقش ربوده می‌شود و تجربه‌های گوناگونی را پشت سر می‌گذارد.

در رمان بازی آخر بانو تیپ‌های مختلف دهه ۱۳۶۰ ایران نقش دارند: مبارز سیاسی چپ، روشنفکر، حاجی بازاری، جوانان خلاق و علاقمند به ادبیات، کارگزار سیاسی دولت جمهوری اسلامی و زن بی‌پناه سرگردان.

بلقیس سلیمانی در رمان بازی آخر بانو شگردی به کار برده است تا آزادی گفتار بیشتری بدست آورد. در پایان کتاب، خواننده متوجه می‌شود که داستان ساخته و پرداختهٔ یکی از شاگردان کارگاه نویسندگی راوی است و حاصل جستجوهایی که در مسیر زندگی گل بانو کرده است. بنا براین با وارد کردن عنصر بازی و شک در ماهیت و مسیر تحول پرسناژها، نویسنده فضایی از خیال و حدس در ذهن بوجود می‌آورد که در آن جوهر رمان نمایان می‌شود.

کتاب بازی آخر بانو

بلقیس سلیمانی
بلقیس سلیمانی که همه‌ی ما او را به‌عنوان داستان‌نویس می‌شناسیم، دستی نیز بر نقد دارد و پژوهشگر است. این نویسنده پرکار در سال ۱۳۴۲ در کرمان به دنیا آمد. شاید همین محل تولد و گذراندن دوران کودکی در این منطقه باعث شده که رمان‌ها و نوشته‌های او رنگ و بوی اقلیمی داشته باشند و او را نویسنده‌ای بدانیم که در تالیف رمان‌هایش دغدغه بومی‌گرایی دارد.بلقیس سلیمانی نویسندگی را حرفه و شغل خودش می‌داند که تمام‌وقت مشغول آن است. با بررسی رمان‌ها و نو...
قسمت هایی از کتاب بازی آخر بانو (لذت متن)
جوان های پتک به دست به قبرهای اختر و امیر می رسند، صدای خرد شدن قاب شیشه ای عکس اختر رعشه در جانم می اندازد. دست ملیحه آشکارا در دستم می لرزد. جوان دومین پتک را برسنگ قبر فرود می آورد. صدای پتک ها در صدای جمعیت گم می شود: نه شرقی، نه غربی… جوان های کلنگ به دست به کمک جوان های پتک به دست می آیند. ملیحه زیر گوشم می گوید: گل بانو… صدایش می لرزد…