کتاب ماه در پاگرد اضطراری

Mah dar Pagard-e Ezterari
کد کتاب : 62221
شابک : 978-9642432271
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1389
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت
فرهنگ شهبازی
فرهنگ شهبازی دانش‌آموخته کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تربیت‌معلم تهران و کارشناسی ارشد از دانشگاه بروجرد است و در حال حاضر در دوره دکتری ادبیات غنایی در دانشگاه آزاد اسلامی همدان تحصیل می‌کند. از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۷ دبیر آموزش‌وپرورش در دوره‌های متوسطه و پیش‌دانشگاهی بوده است و در دانشگاه فنی‌وحرفه‌ای شهید مفتح همدان نیز تدریس می‌کند. او معلمی را هنری تمام‌عیار می‌داند و به آن عشق می‌ورزد. در تدریس از شیوه‌های نوین و خلا...
دسته بندی های کتاب ماه در پاگرد اضطراری
قسمت هایی از کتاب ماه در پاگرد اضطراری (لذت متن)
شب از نیمه گذشته بود و من و سیامک هنوز در کوه بودیم. از اول شب آمده بودیم. نان و پنیری، روی تخته سنگی خورده و در کتری سیاه و کج وکوله ای روی آتش، چای لب سوزی درست کرده بودیم. جایی نشسته بودیم که ساختمان خوابگاه، با آن هیبتش، خیلی کوچک دیده می شد. تمام شهر، مثل دریایی از نور، موج برمی داشت و می لرزید. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و فقط گاهی، صدای جیرجیرکی از میان بوته ها می آمد. سیامک دف را بالای سرش برد و ضرب گرفت؛ ارتعاش هوا را حس کردم، که فضای وهم آلود کوهستان را شکافت و طنینی در همه ی کائنات انداخت. امواج سحر انگیز دف، در جان چراغ های لرزان شهر هم رخنه می کرد؛ و من رقص نورها را در ترنم صدایش می دیدم. هوا خنک بود، و با هر ضربه بر پیکر دف، نسیمی چهره ی تب دارم را می نواخت و می گذشت... لحظات به سرعت می گذشتند. تقریبا تمام چراغ های خوابگاه خاموش شده بود که به اتاق برگشتیم... احساس می کردم سبک شده ام. انگار بار سنگینی از دوشم برداشته بودند. توی رختخواب دراز کشیدم و به سقف ترک خورده چشم دوختم. ندانستم کی به خواب رفته ام، ولی تا صبح خواب کوه و آسمان و درخت می دیدم. کوه و آسمان خوابگاه نبود! جایی بود که انگار قبلا دیده بودم. انگار زمانی آن جا بوده ام...