کتاب جدامانده

Efrén Divided
کد کتاب : 62723
مترجم :
شابک : 978-6222740450
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

برنده جایزه کتاب کالیفرنیا سال 2020

برنده جایزه پورا بلپره سال 2021

نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی گودریدز برای نوجوانان سال 2020

معرفی کتاب جدامانده اثر ارنستو سیسنروس

کتاب «جدامانده» رمانی نوشته ی «ارنستو سیسنروس» است که نخستین بار در سال 2020 به چاپ رسید. در شروع داستان، اعضای خانواده ی «ناوا» زندگی سخت اما پرمهر و محبتی دارند. راوی کلاس هفتمی داستان به نام «افرن» که در آمریکا به دنیا آمده، بیش از هر چیز به انتخابات مدرسه که در آینده ای نزدیک برگزار می شود، فکر می کند. اما وقتی مأموران اداره ی مهجارت یک روز به خانه ی آن ها می آیند و مادرش پس از مدتی از کشور اخراج می شود، «افرن» باید از خواهر و برادر پنج ساله اش مراقبت کند، چرا که پدرش مجبور است ساعت های بیشتری کار کند تا بتواند پول لازم برای برگرداندن مادر «افرن» از مکزیک را به دست آورد.

کتاب جدامانده

ارنستو سیسنروس
ارنستو سیسنروس در سانتا آنا، کالیفرنیا به دنیا آمد و بزرگ شد و هنوز در آنجا تدریس می کند. Efrén Divided اولین کتاب اوست. او دارای مدرک زبان انگلیسی از دانشگاه کالیفرنیا، ایروین است. مدرک تحصیلی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ؛ و همچنین کارشناسی ارشد هنرهای زیبا در نویسندگی خلاق از دانشگاه ملی. به عنوان یک نویسنده، او معتقد است که جوانان امروزی را با تصویری صادقانه از شخصیت هایی که می توانند با آنها همذات پنداری کنند، ارائه دهد. دنیای واقعی مملو از افراد شگفت انگیز با زمینه ها و د...
نکوداشت های کتاب جدامانده
A moving novel perfectly pitched to its audience.
رمانی تکان دهنده که به شکلی بی نقص به مخاطبین خود ارائه شده است.
Booklist Booklist

An affecting and timely work.
اثری تأثیرگذار و بهنگام.
Publishers Weekly Publishers Weekly

It will inspire readers to make a difference, no matter the hardships they face.
این اثر به مخاطبین الهام می بخشد تا تغییری را رقم بزنند، صرف نظر از این که با چه سختی هایی رو به رو هستند.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب جدامانده (لذت متن)
اما پیش از آن، «افرن» کار مهمی داشت که باید انجام می داد. پای «مکس» را از پاچه ی پیژامه اش بیرون کشید و از جا بلند شد. خیلی مراقب بود که مزاحم «میا» نشود که خودش را نزدیک «مکس» جمع کرده بود. از روی دست و پاهای ریزه میزه ای رد شد که جلوی راهش را گرفته بودند.

نمی دانست کدام بدتر است؛ تشک مشترک با دو بچه ی مهدکودکی یا حمام و دستشویی مشترک. آپارتمان آن ها در واقع یک اتاق بزرگ بود. برای همین، حمام تنها جایی بود که می توانست در آن کمی آرامش و سکوت پیدا کند.

«افرن» توی آینه نگاه کرد، نوارچسب های کوچکی را که با آن ها گوشش را به پس سرش چسبانده بود، باز کرد. صورتش از درد در هم رفت. این فکر موقعی به ذهنش رسید که می شنید مادرش بارها به کوچولوها هشدار داده بود که شکلک درنیاورند.