کتاب دست های کوچولو کف می زنند

Little hands clapping
کد کتاب : 63648
مترجم :
شابک : 978-6220107822
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 284
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

معرفی کتاب دست های کوچولو کف می زنند اثر دن رودز

اصیل‌ترین، ظالمانه‌ترین و دلخراش‌ترین اثر داستان‌نویس فرقه‌ای - رمانی شرورانه که برای طرفداران تیم برتون، نیل گیمن، اسکارلت توماس، بوش توانا و رولد دال مناسب است.
در اتاقی بالای یک موزه عجیب و غریب آلمانی، دور از چشمان کنجکاو غریبه ها، پیرمرد زندگی می کند. نگهبان موزه روزها، شب‌ها از صدای سکوت لذت می‌برد که گاه به گاه عنکبوت بین دندان‌های سیاه‌شده‌اش می‌شکند. پیرمرد، دکتر ارنست فرولیچر محترم، سگ حریص او هانس، و گروهی از مردمان شهر خنده دار و غم انگیز، همگی با کشف جنایتی چنان ظالمانه که دنیا را شوکه می کند، زندگی خود را در هم می بینند. از افتتاحیه شوم تا پایان انفجاری آن، این داستان تاریک داستان سرایی بسیار سرگرم کننده را با تخیل وحشتناک رودز، اصالت جذاب و لمسی جادویی ترکیب می کند.
دن رودز (متولد 1972) یک نویسنده انگلیسی است که احتمالا بیشتر برای رمان تیمولئون ویتا به خانه بیا (2003) (پارودی ای از لسی به خانه بیا) شناخته شده است.او همچنین نویسنده انسان شناسی (2000) است که مجموعه ای از 101 داستان است که هر کدام دقیقا از 101 کلمه تشکیل شده است. در سال 2010 جایزه E. M. Forster به او اعطا شده است.
کتاب دست های کوچولو کف می زنند توسط احسان کرم ویسی ترجمه شده است. این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.

کتاب دست های کوچولو کف می زنند

دن رودز
دن رودز متولد ۱۹۷۲ است و یکی از نویسندگان جوان انگلیسی که نوشته‌هایش بسیاری را شگفت‌زده کرده. او راوی فضاهایی است که از اعماق قصه‌های پریان می‌آیند در سنت اروپایی اما به شدت مدرن و غیر‌قابل پیش‌بینی شده‌اند. رمان «دست‌های کوچولو کف می‌زنند» را در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد و موجی از تحسین برانگیخت. رودز نویسنده‌ای نا‌آرام است با سوژه‌هایی متفاوت و همین باعث شده گاه حتی به فکر کنار گذاشتن داستان‌نویسی هم بیفتد که خوشبختانه چن...
نکوداشت های کتاب دست های کوچولو کف می زنند
Genius ... A sublime, brilliant novel.
نابغه ... رمانی عالی و درخشان.
Scotsman

A macabre, brilliant and terrifying novel. Good strong stuff.
رمانی ترسناک، درخشان و سرشار از چیزهای قوی خوب.
Michael Holroyd

قسمت هایی از کتاب دست های کوچولو کف می زنند (لذت متن)
شب ها، راستش هر زمانی، ولی ب بیشتر اوقات در شب، وقتی خیابان باریک هرازگاهی با نور ضعیف چراغی روشن می شود، در محله ی قدیمی شهر نمی توان موزه و ساختمانهای دیگر را از هم تشخیص داد. رنگ موزه سفید است و سه طبقه بالا می رود و سپس به سمت بام کمی عقب نشینی دارد و آنجا پنجره های کوچکی از دل آجرهای یکدست و تروتمیز بیرون می زند. چیزی که آن عمارت را از همسایگانش متمایز می کند لوحه ای است برنجی که کنار در کوبانده و رویش، به چهار زبان، نام و ساعاتی که می شود محتویاتش را بازدید کرد حک کرده اند. فقط با ایستادن نزدیک به تابلو و ریز کردن چشمها توی تاریکی می شود نوشته ها را خواند، ولی چون اولین روز گرم سال رو به پایان است، کسی وقت و حوصله ی ریز کردن چشمها در تاریکی را ندارد. چندتایی گردشگر بی هیچ توجهی از کنار موزه می گذرند.