نمایشنامه «دزدان فروشگاه» نوشتهی موریس پنیچ، اثری هوشمندانه و طنزآمیز است که با زبانی شیرین و نیشدار، مفاهیم اخلاق، طبقه و عدالت را در بستر جامعهای مصرفگرا به چالش میکشد. پنیچ، نمایشنامهنویس و کارگردان کانادایی که همواره مرز میان کمدی و فلسفه اجتماعی را از نو ترسیم کرده، در این نمایش کمدی-درام چهارشخصیتی، جهانی خلق میکند که در آن «دزدی» نه فقط عملی مجرمانه، بلکه استعارهای از نابرابری، حرص و توجیه اخلاقی است. نمایش نخستینبار در سال ۲۰۱۴ در سالن آرنا استیج واشنگتن دیسی اجرا شد و سال بعد توسط انتشارات تالونبوکز به چاپ رسید. پنیچ، که پیشتر نیز در آثاری چون ۷ داستان و بازرس علاقهاش به موقعیتهای مرزی انسان را نشان داده بود، در اینجا نیز از یک وضعیت ساده و روزمره - بازداشت دو زن دزد مغازه - روایتی پیچیده و چندلایه میسازد. رویدادها در انبار یک فروشگاه مواد غذایی میگذرد، جایی که آلما، زن میانسال و باهوشی که به «دزدی اخلاقی» باور دارد، و شاگرد کمتجربهاش فیلیس، توسط دو نگهبان امنیتی دستگیر میشوند. دام، نگهبان تازهکار با ایمان مسیحی تند و پرشور، در برابر اتو، نگهبان مسنتر و خسته از دنیا، قرار میگیرد. آنچه در پی میآید، نه یک بازجویی جنایی، بلکه مناظرهای فلسفی و طنزآمیز درباره حق، عدالت و نیاز است. آلما خود را نوعی رابینهود مدرن میبیند، دام قانون را مقدس میداند، اتو در مرز تردید میان اخلاق و واقعیت سرگردان است، و فیلیس هنوز نمیداند به کدام جهان تعلق دارد. پنیچ با هوشمندی از دل این گفتوگوهای در ظاهر ساده، مسائلی عمیق درباره نابرابری اجتماعی و اخلاق فردی بیرون میکشد: آیا دزدی در جهانی که ثروت در دست معدودی انباشته است، لزوما غیراخلاقی است؟ آیا پیروی از قانون، همواره نشانهی درستی است؟ طنز در این نمایش، همچون سپری در برابر تلخی واقعیت عمل میکند. موقعیتهای کمدی - از پنهان کردن استیکها زیر لباس تا بحثهای پرشور دام درباره نجات روح - در کنار دیالوگهای تیز و موقعیتهای پوچگرایانه، تعادلی میان خنده و تفکر ایجاد میکنند. اما پشت این خندهها، جهان بیرحمی نهفته است که در آن افراد «کوچک» برای بقا در برابر نظام اقتصادی غولآسا تقلا میکنند. پنیچ عمدا از ارائهی پاسخ قطعی میپرهیزد؛ هیچکس کاملا درست یا نادرست نیست. اخلاق، در اینجا خاکستری است و هر شخصیت با منطق خودش، میان بقا و شرافت نوسان دارد. یکی از ویژگیهای درخشان نمایش، ساختار فشرده و دیالوگمحور آن است. تنها چهار شخصیت و یک صحنه، کافی است تا پویایی دراماتیکی شکل گیرد که هم بعد روانی دارد و هم اجتماعی. نمادپردازی ساده اما موثر است: دیوار بلند جعبههای فروشگاه، همچون دیواری میان طبقات جامعه عمل میکند و فضای محدود انبار به قلمرو بستهای بدل میشود که در آن انسانها و ایدئولوژیها به هم برخورد میکنند. با این حال، برخی منتقدان اشاره کردهاند که در کنار طنز و ریتم تند نمایش، پرداخت عمیقتر به گذشتهی شخصیتها قربانی سرعت و اختصار شده است. در نهایت، «دزدان فروشگاه» فراتر از یک کمدی اجتماعی است؛ اثری است دربارهی پوچی و در عین حال انسانیت در جهانی که ارزشها با قیمت کالا سنجیده میشوند. پنیچ با ظرافتی طنزآمیز نشان میدهد که شاید همهی ما، به نوعی، «دزد» باشیم - چه وقتی میدزدیم، چه وقتی مصرف میکنیم، و چه وقتی چشم میبندیم. نتیجه اثری است که به همان اندازه که سرگرمکننده است، اندیشبرانگیز نیز هست؛ تئاتری درباره انسانهایی کوچک در برابر ساختارهای بزرگ، و دربارهی وجدان در زمانی که همهچیز به فروش گذاشته شده است.
درباره موریس پنیچ
موریس استفن پنيچ (زاده 30 ژوئن 1952) نمایشنامهنویس ، کارگردان و بازیگر کانادایی است. پنیچ در کلگری متولد شد و در ادمونتون ، آلبرتا بزرگ شد. وی در موسسه فناوری آلبرتا شمالی و دانشگاه بریتیش کلمبیا تحصیل کرده است.