کتاب زندگی این پسر

This Boy's Life
کد کتاب : 65432
مترجم : بابک مستعجلین
شابک : 978-6222540722
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 240
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1989
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

«توبیاس وولف» از نویسندگان برجسته در ادبیات آمریکا

معرفی کتاب زندگی این پسر اثر توبیاس وولف

کتاب «زندگی این پسر» اثری نوشته «توبیاس وولف» است که اولین بار در سال 1989 به انتشار رسید. «وولف» به امید داشتن زندگی بهتری در مناطق شمال غربی آمریکا به همراه مادرش—مادری که انفعال و سکوتش در مقابل مردان مستبد و خشن، اهمیت عصیان را به «وولف» آموخته—خانه را ترک کرد تا نسخه ای «بهتر» و شخصی تر از خودش را بیافریند و از مشکلاتش فراتر برود؛ مشکلاتی از جمله پدرخوانده ای عصبی که تمام خانه اش را (به همراه پیانو و درخت کریسمس) به رنگ سفید درآورده، و یک ستاره فوتبال آمریکایی که شکست نهایی اش درست به اندازه نبوغش در ورزش، غیر قابل توضیح به نظر می رسد. دوران جوانی «وولف»، تصویر مردی خودساخته است که تقلایش برای کنار هم قرار دادن تکه های زندگی اش، قابل همذات پنداری و جذاب جلوه می کند.

کتاب زندگی این پسر

توبیاس وولف
توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشینگتن بزرگ شد. او مدتی در پالو آلتو، کالیفرنیا در کالیفرنیا به تدریس برنامه‌های داستان‌نویسی و ادبیات پرداخت.وولف به خاطر مجموعه‌های داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینی‌مالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست.او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستان‌های کوتاه، رمان‌ها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفته‌است.وولف در مجامع ا...
نکوداشت های کتاب زندگی این پسر
A classic of the genre.
اثری کلاسیک در این ژانر.
New York Times New York Times

An extraordinary memoir.
یک شرح حال خارق العاده.
San Francisco Chronicle San Francisco Chronicle

A deeply poignant exploration of memory, dreams, and how we create a self.
کاوشی عمیقا گزنده در خاطرات، رویاها، و این که ما چگونه خویشتنی برای خود می سازیم.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب زندگی این پسر (لذت متن)
قرار بود چنین اتفاقی هم برای ما بیفتد. مردم «یوتا»، صبح فقیر از خواب بیدار می شدند و شب ثروتمند به خواب می رفتند. لازم نبود مهندس معدن یا معدن شناس باشید. تنها چیزی که نیاز داشتید یک «گایگرسنج» بود. ما به سوی معادن اورانیوم می رفتیم؛ همان جایی که قرار بود مادرم کاری پیدا کند و حواسش به همه چیز باشد. وقتی فوت و فن کار را یاد گرفت، دنبال کشف و ثبت معدن خودش می رفت.

و تصمیم داشت وقتی پیدایش کرد، خوب همه چیز را جبران کند: سال های بیگاری، سال هایی که ابتدا بستنی فروشی و نوشابه فروشی می کرد و بعد کارآموز منشی گری شد که چیزی جز بدبختی و جیب خالی برایش نداشت، و حتی گاهی وضع از این هم بدتر بود.

مادرم قصد داشت از هم پاشیدن خانواده در پنج سال قبل را جبران کند، می خواست عوض بدبختی هایی را دربیاورد که به خاطر رابطه طولانی با مردی خشن تحمل کرده بود، و قصد داشت زمان از دست رفته را جبران کند. من هم قصد داشتم به او کمک کنم.