کتاب دستی که بوسه می زند

The Kissing Hand
کد کتاب : 67196
مترجم :
شابک : 978-6009528745
قطع : رحلی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1993
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

بوسه ای بر دست
The Kissing Hand
  • 5,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: نشر رهی نشر رهی
    نویسنده:
کد کتاب : 73909
مترجم : آزیتا صالحی نظامی
شابک : 978-6007299012
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 36
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 1993
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب دستی که بوسه می زند اثر اودری پن

مدرسه شروع می شود، اما چستر راکون نمی خواهد برود. برای کمک به کاهش ترس چستر، خانم راکون یک راز خانوادگی را با او مطرح می کند تا هر زمانی که دنیایش کمی ترسناک شد به او اطمینان خاطر از عشقش بدهد. این کتاب "دستی که بوسه می زند" یک اثر داستانی دل‌انگیز که از اولین انتشارش در سال 1993، تبدیل به کتابی کلاسیک برای کودکان شده است که زندگی میلیون‌ها کودک و والدینشان را تحت تأثیر قرار داده است، به‌ویژه در زمان‌های جدایی، چه شروع به مدرسه، چه ورود به مهدکودک یا رفتن به اردو. این کتاب سرشار از نکات آموزنده است که می تواند برای بسیاری از خانواده ها و کودکان الهام بخش باشد. این به طور گسترده توسط معلمان مهدکودک در روز اول مدرسه استفاده می شود. هرگز از پیشنهاد این کتاب به والدین غافل نشوید. کتاب "دستی که بوسه می زند " به کودکان و والدینشان کمک می کند تا در هنگام جدایی از یکدیگر آرامش بیشتری داشته باشند. همین موضوع ساده به بچه ها اعتماد به نفس بیشتری می دهد تا که بتوانند ذهن خود را پرورش دهند و با ترس های خود مقابله کنند. این گونه کودکان از همان سنین پایین یاد میگیرند که مستقل شدن چیز ترسناکی نیست.

کتاب دستی که بوسه می زند

اودری پن
آدری پن نویسنده آمریکایی کودکان است. او بیشتر به خاطر نوشتن کتاب تصویری «دست بوسیدن» با راکون‌های انسان‌نما شناخته می‌شود.
قسمت هایی از کتاب دستی که بوسه می زند (لذت متن)
مامان فندقی را در میان دستان و پوزه اش را نزدیک گوش های او کرد و آرام به او گفت: «گاهی ما باید کارایی رو انجام بدیم که نمی خوایم. گاهی کارها در ابتدا شگفت آور و ترسناک به نظر میان. اما هنگامی که تو به مدرسه بری، عاشق اون می شی. دوستای تازه پیدا می کنی، با اسباب بازی های بهتر بازی می کنی، کتاب های گوناگون می خونی و با تاب های بزرگ تر و بهتری بازی می کنی.» همچنین مامان راکون گفت: «من راز بسیار خوبی رو می دونم که میتونه وقتی در مدرسه هستی بهت کمک کنه تا مدرسه هم به خوبی و گرمی خونه باشه...» فندقی اشک هایش را پاک کرد و با خوشحالی گفت: «یک راز؟ چه رازی؟»