کتاب تولد

Tavallod
پروانه ای که روی بال هایش دنیا را داشت 1
کد کتاب : 68785
شابک : 978-6006119007
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 24
سال انتشار شمسی : 1391
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 22 اردیبهشت

معرفی کتاب تولد اثر بهناز مشاطیان

«تولد» اولین کتاب از مجموعه ‎ی چهارده جلدی کتاب‎های «پروانه‌ای که روی بال‌هایش دنیا را داشت» است. پروانه خانومی که روی بال‌هایش نقش دنیا را دارد برای فهمیدن دلیل تفاوتش با پروانه‌های دیگر محل تولدش را ترک می‌کند و در مسیر خود به خانه‌ی نه بچه رفته و ما را با نه رفتار روبرو می‌کند. این کتاب شروعی است برای آموزش خودباوری. با خواندن این قصه کودکان یاد می‌گیرند اول به زیبایی‌ها و نکات مثبت خودشان توجه کنند و بعد به دیگران توجه کنند. این کتاب قصه و تألیف است، متن آن با زبان و فرهنگ ایرانی منطبق است و نقاشی‎هایش با آبرنگ و مداد شمعی اجرا شده است. عنوان‌های دیگر این مجموعه: زورگوی دادبزن- تنبل-ترسو-دفتر من‌شناسی1-خجالتی- حسود-دروغگو-دفتر من‌شناسی2- توسری‌خورمطیع-زودباور-‌‎حسرت‌خور- خواب- دفتر من‌شناسی3. اگر مجموعه را می‌خوانید، بهتر است با «تولد» شروع کنید. موضوع کلی این مجموعه رفتارشناسی و مهارت‎های فردی زندگی است و به دو صورت بسته‎ای و تک جلدی عرضه شده است. این مجموعه برای پدر- مادرها، کارشناسان تربیتی، مربیان پرورشی مدارس و مهدکودک‌ها؛ جهت تعدیل و شناسایی رفتار و آموزش فرهنگ صحیح به کودکان؛ خوب است. نشر چهل طوطی؛ ناشر تخصصی کتاب کودک و نوجوان؛ در سال 1389 تأسیس گردید. این نشر تاکنون تنها به انتشار کتب تألیفی اقدام نموده و کلیه ی تصویر‌سازی‌ها با تکنیک‌های دستی اجرا شده است. مجموعه کتاب‌های این ناشر در بسیاری از مدارس و مهد‌کودک‌ها؛ در قالب نمایش و کارگاه‌های آموزشی؛ مورد استفاده قرار می‌گیرد. این ناشر معتقد است کیفیت فقط در شکل ظاهری و بسته بندی کتاب نیست، بلکه محتوا و تصاویر از چنان ظرفیتی برخوردار است که در طول زندگی افراد با آنها همراه است.

کتاب تولد

بهناز مشاطیان
بهناز مشاطیان نویسنده ایرانی متولد سال 1351 می باشد.
قسمت هایی از کتاب تولد (لذت متن)
اما هیچ‎کس نیامد از او بپرسد چرا گریه می‎کند. می‎دانی چرا؟ چون یکهو بغض همه ترکید و جنگل پر شد از صدای گریه‎ ی پروانه ها. حالا گریه کن، کی گریه نکن! پروانه ی این‎طرفی از بغل دستیش پرسید: - تو چیکار کردی که این‎قدر خوشگل شدی؟ پروانه ‎ی آن‎طرفی دماغش را بالا کشید و گفت: - من خوشگلم؟! تو خیلی خوشگلی... ».