کتاب پزشک قانونی

The Medical Examiner: A Women's Murder Club Story
مجموعه باشگاه قتل زنان
کد کتاب : 721
مترجم :
شابک : 978-964-453-081-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

جزو لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز

معرفی کتاب پزشک قانونی اثر جیمز پترسون

کتاب پزشک قانونی (مجموعه باشگاه قتل زنان)، رمانی معمایی نوشته ی جیمز پاترسون است که در سال 2017 انتشار یافت. وقتی که دو جسد را به سردخانه ی پزشکی قانونی می آورند، کلر واشبرن در می یابد که شب پرکاری را در پیش رو دارد. اما زمانی که کلر می فهمد یک از این دو نفر هنوز زنده است، بسیار شوکه می شود. فردی که هنوز زنده است، زنی میلیونر است که در هتلی به او سؤ قصد شده بود. همراه این زن، جسد مردی به سردخانه آورده شده که در زمان حمله، در کنار زن بوده است. این زن چگونه زنده مانده و چه کسی می خواسته او را بکشد؟ جیمز پاترسون با نوشتن رمان پزشکی قانونی، داستان معمایی جذاب دیگری را برای طرفداران پرشمار خود تدارک دیده که بدون شک، علاقه مندان به تریلرهای نفسگیر و هیجان انگیز را به وجد خواهد آورد.

کتاب پزشک قانونی

جیمز پترسون
جیمز برندن پاترسون، زاده ی 22 مارس 1947، نویسنده ی آمریکایی است.پاترسون در نیویورک به دنیا آمد و بزرگ شد. او پس از سپری کردن دوران مدرسه، مدرک کارشناسی را در رشته ی زبان انگلیسی از کالج منهتن گرفت و کارشناسی ارشد همین رشته را با نمره ی ممتاز در دانشگاه وندربیلت گذراند. او سپس به کار بازاریابی و تبلیغات مشغول شد و پس از کناره گیری از این شغل در سال 1996، تمامی زمانش را به نوشتن اختصاص داد. جیمز پاترسون به همراه همسرش، سوزان، در پام بیچ فلوریدا زندگی می کنند. این زوج، صاحب پسری به نام جک هستند.
نکوداشت های کتاب پزشک قانونی
Pure and satisfying entertainment.
یک سرگرمی ناب و رضایت بخش.
Penguin

An excellent murder mystery book.
یک کتاب معمایی جنایی ممتاز.
Book Worm Periodical

A wonderful piece.
اثری شگفت انگیز.
Pechey Ponderings

قسمت هایی از کتاب پزشک قانونی (لذت متن)
«اصلا چرا من این جا هستم؟» این سوال باعث شد که کانکلین بی درنگ از خودش بپرسد: «او چه چیزی را مخفی می کند؟» آن ها در یکی از اتاق های بیمارستان یادبود سنت فرانسیس بودند. خانم مورفی روی تخت خوابیده بود، در حالی که باندی دور بازوی راستش بسته شده بود.

کانکلین هفت تیرش را درآورد؛ ولی لوله اش را به سمت پایین نگه داشت. از طول اتاق نشیمن عبور کرد و به اتاق پذیرایی که مبلمان مدرنی داشت، رسید. از پنجره های دیوار پشتی، چمن ها و باغ آراسته با راهروی سنگفرش شده، دیده می شد. در سمت راست داخل چمن ها یک استخر قرار داشت. زمانی که او به انتهای خانه رسید، دوباره اسم آقای مورفی را صدا زد. صدای موسیقی را که از بیرون درهای شیشه ای کشویی می آمد، شنید. در آن جا یک دست مبلمان از جنس ساقه ی کاج رو به دریا بود. مردی بلند شد و در حالی که یک برگه کاغذ در دستش بود به سمت کانکلین برگشت؛ او درشت، خوش هیکل و خوش تیپ بود و چیزی شبیه یک ژاکت پشمی کشمیری نیمه زیپ دار و یک شلوار جین گران قیمت پوشیده بود و هیچ نشانه ای از آسیب دیدگی نداشت.

بازرس ریچارد کانکلین در حال انجام مصاحبه ای با یک زن قربانی بود. این زن، تنها شاهد شناخته شده ی قتل بود. اما سوژه ی مصاحبه، یعنی خانم جوآن مورفی کار بازرس را راحت نمی کرد. به وضوح معلوم بود که او پریشان، آسیب دیده و به احتمال زیاد کمی سرگردان است؛ همین مسأله باعث می شد که مصاحبه از مسیر اصلی اش خارج شود و از راه جنگل های عمیق و بالای صخره ها پیش برود. او هیچ چیز ندیده و هیچ چیزی را به یاد نمی آورد و در ابتدا دلیل پرس و جوی پلیس از خودش را نمی فهمید.