کتاب «نامرئی» نوشتهی تام پرسیوال دربارهی دختری به نام ایزابل است که با خانوادهاش درگیر مشکلات مالی میشود. در نتیجهی این شرایط، آنها مجبور به ترک خانهی قدیمیشان میشوند و به محلهای سادهتر نقل مکان میکنند. در این مکان جدید، ایزابل احساس میکند دیگر مثل قبل دیده نمیشود؛ نه فقط توسط دوستان یا همسایهها، بلکه به شکل گستردهتری از سوی جامعه. این حس "نامرئی بودن" در داستان، اشاره به تجربهی نادیده گرفته شدن افراد در موقعیتهای دشوار دارد. با گذشت زمان، ایزابل متوجه میشود که افراد دیگری در محله نیز چنین احساسی دارند؛ کسانی که ممکن است دیگران به آنها توجهی نکنند، اما با وجود این، در حال انجام کارهایی معنادار هستند. مثلا مردی که از حیوانات رهاشده مراقبت میکند یا زنی که به فضای عمومی محل، زیبایی میبخشد. ایزابل از این افراد یاد میگیرد که میشود با وجود دیده نشدن، تأثیر مثبتی گذاشت. بعد از این آگاهی، او تصمیم میگیرد که خودش هم وارد عمل شود. با انجام کارهای کوچک اما معنادار، ایزابل شروع به ساختن حس تعلق در محلهاش میکند. مضمونهایی مثل فقر، بیخانمانی، همدلی، و مشارکت اجتماعی در سراسر کتاب مطرح شدهاند. تصویرسازیها هم این روند را همراهی میکنند؛ ابتدا فضای داستان سرد و خاکستری است، ولی به تدریج رنگها و گرما وارد تصویر میشوند، همزمان با تغییری که در نگرش و رفتار ایزابل ایجاد میشود و به کودکان ارزشهای مهمی را میآموزد.
درباره تام پرسیوال
تام پرسیوال (متولد: 10 مارس 1977) در طراح گرافیک در ولز جنوبی تحصیل کرد. فعالیت تصویرگری وی باعث شده است تا او در طراحی کالاهای هالووین برای یک سوپر مارکت اصلی، شخصیت "هکتور" را برای یک جاده متحرک Aardman خلق کند.
برف میبارید.
هوا خیلی سرد بود.
ایزابل که تازه به محله ی جدیدشان رسیده بود
نگاهی به دست هایش انداخت و بعد به پاهایش...
او داشت نامرئی می شد؛
نامرئی نامرئی!