کتاب با دعای خیرمان

With Our Blessing
ماجراهای کارآگاه تام رینولدز 1
کد کتاب : 79565
مترجم :
شابک : 978-6001827501
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 527
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 28 مهر

معرفی کتاب با دعای خیرمان اثر جو اسپین

بازرس کارآگاه تام رینولدز به دنبال حلقه های گمشده بین یک پرونده قتل اخیر و یک سری جنایات چند دهه ای در این معمای اتاق بسته ایرلندی است.
در سال 1975، یک نوزاد چند دقیقه ای از مادر ویران شده اش گرفته شد. در سال 2010، جسد وحشتناک یک راهبه در یک پارک عمومی دوبلین پیدا شد. بازرس کارآگاه تام رینولدز و تیمش در صحنه حضور دارند و او متقاعد شده است که قتل با رویدادهای تاریخی مرتبط است که در رختشویخانه بدنام مگدالن سابق، موسساتی برای "زنان از کار افتاده" رخ داده است.
همانطور که رینولدز و تیمش مسیر را به سمت صومعه ای منزوی دنبال می کنند، همه چیز کاملا عادی به نظر می رسد و به نظر می رسد که آنها راه اشتباهی را دنبال کرده اند. اما به زودی به طرز نگران کننده ای مشخص می شود که قاتل در میان آنهاست و مصمم به گرفتن انتقام بیشتر برای گناهان گذشته است.
دیوارهای این معمای اتاق بسته بر روی رینولدز و تیمش تنگ می شود زیرا آنها برای متوقف کردن یک قتل دیگر در اولین کتاب پرفروش جو اسپین در ایالات متحده «با دعای خیرمان» تلاش می کنند.

کتاب با دعای خیرمان

جو اسپین
جو اسپین به عنوان مشاور حزبی در امور اقتصادی در پارلمان ایرلند کار کرده است. اولین رمان او، با برکت ما، یکی از هفت کتابی بود که در فهرست نهایی مسابقه جستجوی پرفروش ریچارد و جودی و اولین تریلر روانشناختی او قرار گرفت. The Confession، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های شماره یک در ایرلند بود.
نکوداشت های کتاب با دعای خیرمان
Brilliant! Fast paced, well researched and sensitive. Jo Spain is a sparking new talent.
درخشان! سریع، خوب تحقیق شده و حساس. جو اسپین یک استعداد جدید است.
Irish Examiner

Jo Spain writes as good a procedural as you are ever likely to read.
جو اسپین به همان اندازه که می خواهید خوب بخوانید خوب می نویسد.
Crime Review (UK)

قسمت هایی از کتاب با دعای خیرمان (لذت متن)
داشت خواب می دید، خودش این را می دانست، هرچند در تصوراتش واقعا بلند شده بود و گرچه خواب آلود و به کندی رویاها، ولی داشت لباس می پوشید. روز مرخصی اش بود و قصد داشت با پانزده دقیقه پیاده روی دلپذیر در هوای تیز زمستانی به روستای گیلناک رفته و روزنامه بگیرد. شاید چند عدد شیرینی دانمارکی هم بخرد. او و لوئیز می توانستند آتشی در بخاری دیواری قدیمی اتاق خوابشان روشن کرده و زیر لحاف چمباتمه بزنند. لوئیز همین الآن داشت صدایش می کرد. «تام ! تام تام!» چشمانش را باز نمود. این بار واقع آن ها را باز کرد. همسرش رویش خم شده بود، موهای قهوه ای بلندش گونه ی تام را قلقلک میداد و چشمان قهوه ای بازیگوشش به چشم های سبز به سختی بازشدهی او خیره بود. سربازرس کارآگاه تام رینولدز ، احضار شدی. وقت بیدار شدنه عشقم. ببینم تو شب ها می خوابی یا به کما میری؟»