در این کتاب، دو نمایشنامهی نروژی فراهم آمده است که یکی از آنها "صورتهای مرگ" نام دارد. در این نمایش که با کارگردانی "بریه مرلی" به روی صحنه رفته، با گفتوگوی زن و مرد پیری آغاز میشود. زن پیر پس از ناپدید شدن دخترش در شبی تاریک مدام بیقراری میکند و در این حال همسرش از او میخواهد که از خانه برود چون طاقت دیدن چهرهی زن را ندارد. در پایان نمایش، جنازهی دختر، شناور روی آب دریا پیدا میشود. در این حال دختر میگوید: "نمیخواستم همچنین کاری بکنم. میخوام زندگی کنم. میخوام زنده باشم. من پشیمونم. دلم میخواد برگردم.دلم میخواد دوباره تنها باشم".
یون فوسه در سال ۱۹۵۹ در هوگسوند نروژ به دنیا آمد و در استرندبارم بزرگ شد. تجربه تصادفی شدید در هفت سالگی که او را به مرگ نزدیک کرد، بهطور قابل توجهی بر نوشتن او در بزرگسالی تأثیرگذار بود. فوسه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه برگن و در رشته ادبیات تطبیقی ادامه داد. اولین رمان فوسه به نام «قرمز، سیاه» در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و اولین نمایشنامهاش با نام «و ما هرگز از هم جدا نمیشویم»، در سال ۱۹۹۴ اجرا و منتشر شد. در کارنامه ادبی فوسه علاوه بر رمان و نمایشنامه آثاری در زمینه داستان کوتاه، شعر، کتاب کودکان، و مقاله نیز به چشم میخورد.
کتاب سگ های مرده و صورت های مرگ