رمان «قرص کوچک و سفید» اثر میشل ولبک، نویسندهی جنجالی و فیلسوفمسلک فرانسوی، در ژانویهی ۲۰۱۹ توسط انتشارات فلاماریون منتشر شد. این اثر که در مرز میان ادبیات وجودی، رئالیسم اجتماعی و طنز تلخ حرکت میکند، تصویری از انسان غربی در بحران را ترسیم میکند؛ انسانی که در جهان مصرفزده و فردگرای مدرن، پیوندهای خود با معنا، عشق و جامعه را از دست داده است. ولبک بار دیگر در این رمان با صدایی سرد، دروننگر و به طرز نگرانکنندهای صادق، تنهایی مردان طبقهی متوسط و فروپاشی عاطفی و اخلاقی دنیای غرب را کاوش میکند. شخصیت اصلی، فلوران-کلود لابروست، مهندس کشاورزی ۴۶ سالهای است که در پاریس زندگی میکند و از شغل، روابط عاشقانه و حتی از خود زندگی منزجر است. او دارویی ضدافسردگی به نام کپتوریکس مصرف میکند که با افزایش سطح سروتونین، افسردگیاش را کنترل میکند اما همزمان میل جنسی و توانایی لذتبردن از زندگی را از بین میبرد. پس از جدایی از دوستدختر ژاپنیاش و استعفا از شغلش در وزارت کشاورزی، لابروست به نرماندی بازمیگردد و در تنهایی مطلق به مرور گذشته، عشقهای ازدسترفته و شکستهایش میپردازد. در خلال این فروپاشی شخصی، داستانی اجتماعی نیز شکل میگیرد: آیمریک، دوست دوران جوانی او، دامداری است که در برابر فشار بازار جهانی و سیاستهای اتحادیهی اروپا، همهچیزش را از دست میدهد و دست به شورشی خشونتآمیز میزند؛ شورشی که بیشباهت به جنبش واقعی «جلیقهزردها» در فرانسه نیست. ولبک در این رمان از زاویهای شخصی به بحران اجتماعی مینگرد. لابروست نمونهی کوچک اما گویا از جامعهای است که به مرز بیحسی رسیده است. او نمایندهی طبقهای است که در میانهی رفاه ظاهری و تهیشدن درونی، گرفتار نوعی مرگ تدریجی روانی شده است. عنوان «قرص کوچک و سفید» در این معنا دو وجه دارد: از سویی به مادهی شیمیایی تنظیمکنندهی خلق اشاره دارد، و از سوی دیگر به استعارهای از انسان مدرن بدل میشود که احساساتش را به واسطهی دارو، رسانه و مصرف سرکوب میکند. مضامین اصلی اثر حول محورهایی چون بیگانگی، زوال ارزشهای غربی، بحران مردانگی، ازخودبیگانگی جنسی، و ناتوانی در عشقورزیدن میچرخند. لابروست در حالی که میان تمایلات جنسی خاموش و حسرتهای عاطفی گذشته سرگردان است، به نماد انسانی بدل میشود که در جهانی تهی از ایمان، کار و پیوند انسانی، دیگر دلیلی برای ادامهی حیات نمییابد. در کنار او، آیمریک و سایر کشاورزان قربانیان جهانیشدناند؛ قربانیان ساختارهایی که انسان را به حاشیه میرانند و از او فقط کارکرد اقتصادی باقی میگذارند. این همپوشانی فروپاشی شخصی و اجتماعی، نقطهی قوت بزرگ رمان است: ولبک از درد فردی به درد تمدنی میرسد. از نظر سبکی، نثر ولبک سرد، بیپرده و گاه شوکهکننده است. او با طنزی سیاه، فروپاشی شخصیت را با فروپاشی معنا در جهان مدرن یکی میکند. با این حال، برخی منتقدان معتقدند که «قرص کوچک و سفید» بازتکرار مضامین آشنای آثار پیشین اوست و نوآوری کمتری دارد. همچنین دیدگاه مردمحور و زنستیزانهی راوی، برای برخی خوانندگان مسئلهبرانگیز بوده است. با این وجود، همین صداقت تلخ و بیپرده است که آثار ولبک را از دیگر نویسندگان معاصر متمایز میکند. در نهایت، «قرص کوچک و سفید» نه تنها داستان یک افسردگی فردی، بلکه تشریحی از افسردگی تمدنی است؛ داستان دنیایی که در آن علم، دارو و رفاه نیز نتوانستهاند خلأ معنا را پر کنند. این اثر تأملی است بر انسان مدرن از خودبیگانه، و خواندنی است برای آنان که میخواهند ببینند چگونه ولبک از دل پوچی، تصویری از واقعیت برهنهی عصر ما میسازد؛ تصویری تاریک، اما بهطرزی دردناک، راستگو.
درباره میشل ولبک
میشل وِلبک با نام اصلی میشل توما، نویسنده معاصر فرانسوی متولد 1956 است. او در سال 2010 برنده جایزه ادبی معتبر گنکور شد. بسیاری او را مهمترین نویسنده نسل جدید فرانسه میدانند. این نویسنده فرانسوی به خاطر طنز نیشدار و رندانه خود به شهرت رسیدهاست.