جیمز الکینز در کتاب «بر سر نقد هنری چه آمد» جایگاهی جدی تر، مهم تر و قابل استنادتر برای منتقد طلب می کند: جایگاهی که در آن منتقد هم به نقد و داوری هایی بلندنظرانه از یک نمایشگاه نظر داشته باشد: مانند داوری درباره ی جریان های مهم تاریخ هنر و بالطبع بالاتر رفتن جایگاه خود نقد، طوری که بتواند به عنوان بخشی از تاریخ هنر مورد ارجاع و مطالعه قرار بگیرد و در متون آکادمیک نیز به آن ارجاع داده شود. این جایگاه بلندمرتبه به دست نمی آید مگر با کسب دانش و مطالعه و تعمق و بلندپروازی که منتقد در آن جایگاه و اهمیت حرفه ی خود را به عنوان یک عمل روشنفکرانه جدی بگیرد.
کتاب بر سر نقد هنری چه آمد؟