مریم فیاضی

مریم فیاضی

ترتیب تولد توی خانواده‌ی پدری مریم این‌طوری است: دو تا خواهر بزرگ‌تر، مریم، یک خواهر کوچک‌ترِ ته‌تغاری. شاید برای همین است که همیشه برای داشتن جایگاهی خاص تلاش می‌کند. در دانشگاه تهران مدیریت صنعتی خوانده، اما همیشه دوست داشته آدم‌ها را دور خودش جمع کند و برایشان داستان بگوید. نمی‌داند اصلاً بزرگ شده یا نه. اما فکر می‌کند همان روزی که مامان شد، بزرگ هم شد. مامانِ دوتا پسر بازیگوش و باحال که نمی‌گذارند آب خوش راحت از گلوی مامانشان برود پایین، اما در عوضِ گرفتنِ این آرامش باعث شده‌اند مامانشان لذت‌بخش‌ترین حس دنیا را مزه‌مزه کند. به نظر خودش که تازه اول راه است و هنوز آن‌قدرها نویسنده و مترجم نیست. اما دلش خیلی روشن است. از تاریکی خوشش نمی‌آید، از تنهایی هم. عاشق کارهای داوطلبانه است و از کار اجباری بیزار. عاشق رنگ آبی، گل‌وگیاه، چایی، گوشواره و خرت‌وپرت‌های قدیمی است. 

کتاب های مریم فیاضی

آگاتا کریستی


ایدا لاولیس


فریدا کالو


رو خال آسمان سرمگس!


هورااا سرمگس!


پیدات کردم سرمگس!


دیدار سرمگس و پرمگس


سرمگس و ویز شکست ناپذیززز


سرمگس می رود به جنگ مگس کش!


برو سرمگس برو!


یک سرمگس توی سوپم افتاده!


سرمگس و مگس خورخوره


شاهزاده سرمگس


کریسمس نینجایی سرمگس


اپل و رین


سلام سرمگس


سرمگس معرکه


کیش کیش سرمگس!


وبلاگ خون آشام ۱


وزن آب


یک


کی اول برود؟


خوابم نمی آید


برویم پارک؟


من نمی تونم، من نمی تونم


بیشتر بخوانید

ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت

زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟