سعید: این شیرینیا مزه ی کهنگی نمی ده؟! سلمان: مزه ی کخنگی نمی ده؛ بوی کهنگی می ده! قاسم: چه توقعاتی دارین! آدمام بعد چن وقت بوی کهنگی می گیرن، چه برسه به شیرینی! جلال: بچه که بودم شکلاتا و آبنباتایی که بی بیم از گوشه ی چادرش بهم می داد همین بو رو داشت یه کهنگی دوس داشتنی. سلمان: بعضی از کهنگیا خوبه، مث کهنگی رفاقت.
یکی از قشنگترین و عشقترین کتابهایی که خوندم ❣ اگر عشق عکاسی / کافه و حرفای خودمونی دارین بخرینش و بخونینش