کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش

Nip the Buds, Shoot the Kids
کد کتاب : 12095
مترجم :
شابک : 978-600-8718-01-7
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 196
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 1958
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 20 اردیبهشت

برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1994

معرفی کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش اثر کنزابورو اوئه

کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش، رمانی نوشته ی کنزابورو اوئه است که نخستین بار در سال 1958 انتشار یافت. این اثر جذاب به ماجرای پانزده نوجوان بزهکار می پردازد که در زمان جنگ، از خانه ی خود دور شده و به روستایی کوهستانی و دورافتاده برده شده اند؛ روستاییان و مردم محلی، از این نوجوانان هراس دارند و از آن ها بدشان می آید. وقتی طاعون گسترش می یابد، روستاییان فرار می کنند و بچه ها در این روستای متروکه گیر می افتند. به نظر می رسد که تلاش نه چندان طولانی مدت آن ها برای ساختن زندگی هایی مستقل، و همراه با احترام، عشق و شجاعت های گروهی، در مواجهه با مرگ و کابوس جنگی که آدم بزرگ ها آن را به راه انداخته اند، محکوم به شکست و نابودی است.

کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش

کنزابورو اوئه
کنزابورو اوئه، زاده ی 31 ژانویه ی 1935، نویسنده ای ژاپنی و از چهره های برجسته ی ادبیات معاصر این کشور است. اوئه در هجده سالگی به توکیو رفت و یک سال بعد در دانشگاه این شهر، مشغول تحصیل در رشته ی ادبیات فرانسه شد. او چاپ داستان هایش را در سال 1957 و در زمانی که هنوز دانشجو بود، آغاز نمود. اوئه در سال 1994 برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد.
نکوداشت های کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش
Oe is considered by many to be Japan's greatest postwar novelist. It's easy to see why.
اوئه به عقیده ی بسیاری، به عنوان برجسته ترین رمان نویس ژاپنی پس از جنگ در نظر گرفته می شود. فهمیدن دلیل این موضوع، ساده است.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Simple, elegant, harrowing.
ساده، پرظرافت و رعب آور.
Chicago Tribune Chicago Tribune

An amazing achievement.
دستاوردی شگفت انگیز.
The New York Times

قسمت هایی از کتاب گل ها را بچین کودکان را بکش (لذت متن)
در حالی که پلیس گشت و رئیس زندان مشغول صحبت بودند، ما دور تا دور دو فراری شجاعمان که به طرز فلاکت باری شکست خورده به نظر می رسیدند، نشستیم. دور چشمانشان کبود و در لب های شکاف خورده شان اثرات خون خشک شده وجود داشت. موهایشان هم آغشته به خون بود. از کیسه ام شیشه ی الکل را بیرون آوردم و زخم هایشان را شستم و به آن ها محلول ید مالیدم. پسر تنومند بزرگتر، یک کبودی در قسمت میانی رانش داشت؛ اما زمانی که شلوارش را بالا کشید هیچ نظر مشخصی برای درمان آن نداشتیم. او با اندوه گفت: «در طول شب از میان جنگل شروع به حرکت به سوی بندر کردم... قصد داشتم کشتی سوار شوم و به جنوب بروم.»