اندوه را مرکب شادی کن! این داستان توست. داستانت را بخوان. ورق بزن. در سر آغاز هزار توی پر افسانه ای، در مسیر عبدالله را ملاقات می کنی. عبدالله تویی، عبدالله همذات توست. به قرن چهارم می روی. در این سفر، از غم به شادی، در پیمودن جادة اندوه، با عبدالله همسفر می شوی، با خودت. این داستان ما است ... تاریخ دروغی ست در لباس حقیقت. و داستان سراپا دروغ پر از راستی ست ... بخشی از کتاب: تا پلک های ماسیدة جوانک نرم روی هم می افتاد، به سیاهچالة کابوس فرو می غلطید. با ضرب لرزدندان ها از وهم به وحشت مجسم اندر می شد و رو به سیاهی بی انتها دیده می گشود. باد سرد به نیش زوزة شغالان جلا می داد. دسته ای شغال می خواند و فوجی از دیگرسو پاسخ می داد. لختی از نیمه شب برگذشته بود. مرگ در تنهایی تاریک دشت آغوش گشوده می کرد. عوعوی سگ از هیچ آبادی به گوش نمی رسید و...
کتاب تذکره اندوهگینان