کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ

The Squabble
کد کتاب : 2148
مترجم :
شابک : 978-6227554335
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 133
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1835
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ اثر نیکلای گوگول

داستان این کتاب درباره دو ارباب روسی است که نام کوچک هر دو ایوان است. دوستی و علاقه این دو فرد به هم شهره آفاق است و سال هاست که در کنار هم هستند. اما یک روز سر یک تفنگ، دعوا می کنند و همین نزاع کوچک پایه محکم دوستی شان را متزلزل می کند و از آن پس نزاعی طولانی بین شان شکل می گیرد که به سرانجامی نمی رسد. گوگول در این اثر، زندگی پیش پاافتاده و مبتذل مردم عامی را با لحنی طنز به نمایش می گذارد.

راوی داستان، دانای کل است. اما ابتدای داستان به نظر می رسد شخصی چاپلوس که مقهور جلال و شکوه زندگی این دو ارباب شده مشغول معرفی آن ها به خواننده است. با این وجود در لایه زیرین این چاپلوسی ها گوگول با زبان کنایه خساست، طمع و سنگدلی این دو نفر را به خوبی نشان می دهد. داستان از تفاوت های ظاهری و خصوصیات زندگی این دو نفر آغاز می شود تا در فصل بعدی وارد ماجرای اصلی داستان شود؛ ماجرایی که به متعلقات یکی از ایوان ها مربوط می شود، تفنگی که در دست یکیشان است و آن یکی طالبش شده است.

کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ

نیکلای گوگول
نیکلای واسیلیویچ گوگول، زاده ی 31 مارس 1809 و درگذشته ی 4 مارس 1852، نویسنده ی اوکراینی الاصل روس بود.گوگول در روستای ساروچینتسی واقع در اوکراین کنونی به دنیا آمد. او در کودکی به عمویش در اجرای نمایش هایی به زبان اوکراینی کمک می کرد.گوگول در سال 1820 به مدرسه ی هنری نیژین رفت و تا سال 1828 در آن جا ماند. او در همین مدرسه، نویسندگی را آغاز کرد و به بازیگری نیز علاقه مند شد. گوگول در سال 1831 اولین مجموعه از داستان های خود را به چاپ رساند و خیلی زود با بازخوردهای بسیار مثبتی رو به رو شد. او بعد...
دسته بندی های کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
قسمت هایی از کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ (لذت متن)
ایوان ایوانویچ بدون این که به ایوان نیکیفورویچ نگاه کند گفت: بنده هیچ نیت بدی نداشته ام. ای اشراف زادگان محترم! در برابر خدا و شما قسم می خورم که من هیچ آزاری به دشمنم نرسانده ام. آخر برای چه مرا بدنام می کند و به مقام و درجه ی من اهانت می کند؟

کافی بود این گفت و گو یک دقیقه دیگر ادامه یابد تا خصومت دیرینه فروکش کند. ایوان نیکیفورویچ دیگر دستش را هم در جیبش کرده بود تا انفیه دانش را بیرون بکشد و بگوید: باشد خدمت تان بگذارید دوستانه خدمت تان عرض کنم ایوان ایوانویچ! شما اصلا معلوم نیست برای چه رنجیدید، فقط برای خاطر این که من شما گفتم غاز!