مورفی: برایم بگو چه مواقعی در مدرسه زیاد دچار دردسر نمی شوی؟
بابی: من هیچ وقت دچار دردسر نمی شوم، خب، زیاد نه، منظورم این است که در کلاس خانم اسمیت بهترم.
مورفی: کلاس خانم اسمیت چه تفاوتی با بقیه دارد؟
بابی: او مهربان تر است. ما با هم خوب کنار می آییم.
مورفی: او دقیقا چه کار می کند که به نظر مهربان تر می آید
تصور کنید که کسی به شما اطلاعات درباره تحقیق خوردن ذرت بوداده را نشان می
داد اما درباره اندازه سطلها چیزی نمی گفت. شما در خلاصه ای که از این داده ها تهیه
می کردید، به سرعت نتایج را بررسی کرده و می دیدید که مردم چقدر متفاوت با هم ذرت بوداده می خورند برخی مردم خیلی کم می خورند، برخی خیلی زیاد، و برخی
به نظر می رسید محدودیتهای فیزیکی معده انسان را آزمایش می کنند. شما با چنین
مجموعه اطلاعاتی به راحتی به نتیجه می رسیدید: برخی مردم خوراکی میان وعده را
به مقدار معقولی می خورند، و دیگران شکمباره های پرخوری هستند.
ما می دانیم شما به چی فکر می کنید مردم در برابر تغییر مقاومت می کنند. اما کار
به این آسانی نیست. هر روز فرزندانی از والدینی متولد می شوند که به طور غیرقابل
توضیحی به این تغییر خوشامد می گویند. به عظمت این تغییر بیندیشید! آیا همه
به کار برای رئیسی که شبی دوبار کارمندش را از خواب بیدار می کند، فریاد می زند و
وظایف اداری کم اهمیت را از او جویا می شود علاقه مند هستند؟(و اگر هربار که شما
لباس تازه ای می پوشید، رئیس تان روی آن تف کند، آن وقت چه؟) با وجود این
افراد در برابر این تغییر بزرگ یعنی تولد فرزند مقاومت نمی کنند برای آن داوطلب
می شوند.