سالها قبل معلم تئاتر از بازی بد من در یک نمایشنامه که در کالج اجرا می شد به شدت عصبانی شد: « نه! نه! بدنت با حرفهایت با هم جور درنمی آیند. حرکات بدنت اندیشه های تو را آشکار می سازند. صورت تو این توانایی را دارد که هفت هزار ابراز متفاوت داشته باشد. هر ابراز خبر از این می دهد که تو کیستی و در آن لحظه به خصوص چه فکری در سر داری. » بعدها حرفی زد که هرگز آن را فراموش نمی کنم: « و بدنت، طرز حرکت دادن بدنت اتوبیوگرافی تو در عمل است. »
چقدر درست می گفت. در صحنه زندگی واقعی، هر حرکت فیزیکی شما زندگی شما را نقل می کند. سگها صداهایی را می شنوند که گوشهای ما توان شنیدن آنها را ندارند.
اغلب بررسیهای انجام شده کتاب کلاسیک دیل کارنگی آیین دوست یابی را که در سال ۱۹۳۶ نوشته شد تایید می کنند. او معتقد بود برای موفق شدن باید تبسم کرد، به مردم علاقه نشان داد و کاری کرد که آنها نسبت به خود احساس خوبی پیدا کنند. با خود گفتم: « جای تعجبی وجود ندارد. » این مطالب امروز هم به اندازه بیش از شصت سال گذشته درست هستند و حقانیت دارند.
با این حساب اگر حرفهای دیل کارنگی برای دوست یابی و تاثیرگذاری بر مردم تا این حد مفید و مناسب است، چه نیازی داریم که دنبال کتاب دیگری بگردیم؟ به دو دلیل بسیار بزرگ و مهم.