همه تعاریفی که تاکنون از پدیده دین به دست داده شده اند در یک چیز مشترک می باشند: این که هر کدام به شیوه خود نشان می دهند که امر قدسی و حیات دینی در نقطه مقابل امر دنیوی و زندگی سکولار قرار دارند. لیکن به مجرد این که شما به تعیین حدود و ثغور مفهوم «امر قدسی» یا «مقدس» می پردازید با مشکلاتی مواجه می شوید، مشکلاتی در هر دو حوزه نظری و عملی. برای این که قبل از هرگونه تلاش برای تعریف پدیده دین باید بدانید کجا باید دنبال دلیل و بینه بگردید و البته، قبل از هر چیز دیگری، دنبال آن دسته از نمودهای عملی دینی باشید که بتوانند به صورت «ناب» دیده شوند، یعنی چیزهایی که «ساده» بوده و تا حد امکان به سر منشأهای اصلی خود نزدیک باشند. متأسفانه شواهد و بیناتی از این دست هیچ جا یافت نمی شوند؛ نه در هیچ جامعه ای که با تاریخ آن آشنا هستیم و نه در بین اقوام «ابتدایی»، مردم غیر متمدن یا غیر برخوردار از تمدن عصر جدید. تقریبا هرجا با پدیده های دینی مواجه می شویم آنها را بسیار پیچیده می یابیم که این امر بیانگر نوعی تحول تاریخی طولانی است.
اکنون به همان جایی که شروع کرده بودیم برمیگردیم و می گوییم که اگر واقعا در صدد فهم و درک پدیده دین هستیم هر یک از این مقولات شواهد و بینات (اساطیر، مراسم، خدایان، خرافات و غیره) به همان اندازه برای ما مهم هستند. این فهم و درک نیز همواره بالنسبه به تاریخ برای ما حاصل می شود. هر نماد اسرارآمیزی که ما به آن نگاه میکنیم خود نیز یک واقعیت (Fact) تاریخی است. هرگونه ظهور و تجلی امر قدسی در یک وضعیت تاریخی به وقوع می پیوندد.