کتاب باران سیاه

Black Rain
کد کتاب : 37556
مترجم :
شابک : 978-6009437047
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 356
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 1965
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه نوما سال 1966

معرفی کتاب باران سیاه اثر ماسوجی ایبوسه


باران سیاه به ماجرای فاجعه ی هیروشیمای ژاپن می پردازد. کتاب باران سیاه حول محور داستان زن جوانی است که در باران سیاه رادیواکتیو که پس از بمباران هیروشیما باریده گرفتار شده است. اتفاقی که تمام زندگی را ناگهان دگرگون کرده و رنج و وحشت زیادی را به او تحمیل می کند.
لبوس داستان خود را بر اساس یادداشت های روزانه و مصاحبه های واقعی با قربانیان هولوکاست می نویسد. نتیجه کتابی است که عاری از احساسات است و در عین حال قادر است بزرگی رنج انسان را که توسط بمب اتم ایجاد شده است، آشکار کند. زندگی یاسوکو، که باران سیاه بر روی او بارید، برای همیشه با حملات دوره ای بیماری تشعشع و سوء ظن اینکه فرزندان آینده ی او نیز ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند، تغییر می کند.
ایبوسه وحشت سوژه ی خود را با طنز ملایمی که به آن شهرت دارد کاهش می دهد. حساسیت او به شبکه یپیچیده احساسات در یک جامعه سنتی که توسط این رویداد تاریخی از هم گسسته شده است، باران سیاه را به یکی از تحسین‌برانگیزترین برخوردهای داستان هیروشیما تبدیل کرده است. این کتاب به طور متناوب بین شیزوما شیگماتسو و شخصیت های دیگر از 6 تا 15 اوت 1945، هیروشیما، و حال حاضر حرکت می کند. زمان حال در رمان چندین سال بعد اتفاق می‌افتد، زمانی که شیگماتسو و همسرش شیگکو قیم خواهرزاده‌شان، یاسوکو می‌شوند و در نتیجه مجبور می‌شوند شوهر مناسبی برای او پیدا کنند.
از این کتاب فیلمی نیز به همین نام اقتباس شده است. کتاب باران سیاه توسط قدرت الله ذاکری ترجمه شده است. این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.

کتاب باران سیاه

ماسوجی ایبوسه
ماسوجی ایبوسه (15 فوریه 1898 - 10 ژوئیه 1993) نویسنده ژاپنی بود. برجسته ترین اثر او رمان باران سیاه است.او در یک خانواده صاحب زمین در روستای کامو ، که اکنون بخشی از فوکویاما هیروشیما است ، به دنیا آمد.در امتحان ورودی خود در مدرسه راهنمایی هیروشیما ناکام ماند اما در سال 1911 در مدرسه راهنمایی فوکویاما پذیرش گرفت. مدرسه راهنمایی فوکویاما یک دانشگاه عالی بود و به علمای برجسته پیوند داشت.در سال 1917 ، در نوزده سالگی ، شروع به تحصیل در دانشگاه واسدا در توکیو کرد. او بسیار تحت تأثیر برادرش فومیو و ...
نکوداشت های کتاب باران سیاه
This painful and very beautiful book gives two powerful messages—of drastic warning, yet also of affirmation of life.
این کتاب دردناک و بسیار زیبا دو پیام قدرتمند می دهد - هشدار شدید و در عین حال تأیید زندگی.
John Hersey

Immensely effective.... This is a book which must be read.
فوق العاده موثر .... این کتابی است که باید بخوانید.
Books and Bookmen

قسمت هایی از کتاب باران سیاه (لذت متن)
وقتی به ستون کناری تکیه دادم تا استراحت کنم، یکی از افراد شرکت به نام تاناکا آمد و گفت «سربازها برای گرفتن آذوقه آمدند. آذوقه را به آن ها دادم.» «به هرحال چاره ای نداشتی. کی دادی؟» «یک ساعت قبل.» «سربازان کجا آمدند؟ آذوقه را کجا بردند؟» پاسخ داد «سرباز پیاده نظام بودند. فکر کردم از واحد نظامی شماره ی دو غربی آمده اند، پس آذوقه را دادم.» این آذوقه را گروهان مخابرات و واحد نظامی شماره ی دو غربی، پیش ما امانت گذاشته بودند. حدود دو هفته پیش سروان سررشته داری نوئورا از گروهان مخابرات که خانه اش روبه روی خانه ی ما در شهرک سندا بود، نفس زنان به خانه ام آمد. گفت می خواهد آذوقه ی گروهان را نزد من امانت بگذارد. وقتی دلیلش را پرسیدم، جواب داد از ستاد فرماندهی تلفن کرده اند. اوضاع به نحوی است که نمی دانند هیروشیما کی بمباران هوایی خواهد شد، بنابراین برای حفظ تدارکات نظامی، دستور داده اند بی درنگ آن ها را پراکنده کنیم.