"نمایشنامه سلطان مار" اثری است به قلم پربار "بهرام بیضایی" که داستانی با مایه های طنز را از زندگی یک شاه و وزیر تعریف می کند. آن ها فرزندی ندارند و به توصیه ی یک درویش، به سراغ درختی می روند که در باغی توسط دیوها از آن محافظت می شود. آن ها باید دو سیب سرخ و سفید از درخت بچینند و به همسرانشان بدهند تا بتوانند صاحب اولاد شوند. میوه عمل می کند اما به شکلی که هیچکس انتظار آن را نداشت. پسر پادشاه، در هیبت یک مار به دنیا می آید. خبر را به شاه می رسانند و او با پیشنهاد وزیر دست به خودکشی می زند. به این شکل مقام پادشاه به طور موقت به وزیر منتقل می شود.
روزگار می گذرد و پسر بزرگ می شود؛ او متوجه می شود که هر موقع اراده کند می تواند از هیبت مار خارج شود.
حال بنا به وصیت شاه، اون باید با دختر وزیر که "خانم نگار" نام دارد، وصلت کند. اما وزیر با دست بردن در وقایع می خواهد مانع این ازدواج بشود. "سلطان مار" از جلد خود بیرون می آید و خود را به دختر نشان می دهد و اون نیز با راهنمایی دایه اش، اقدام به سوزاندن جلد مار می کند. "سلطان مار" می گریزد و نزد دیوها می رود. دختر هم سر به کوی و بیابان می گذارد تا شویش را بیابد؛ حال باید او را مجاب کند که برگردد و مردم را از ستمی که داروغه و سفیرهای بیگانه بر آنان روا می دارند، برهاند. "نمایشنامه سلطان مار" از آثار ابتدایی "بهرام بیضایی" به حساب می آید و استعاره های به کار رفته در کنار جنبه ی ادبی کار خودنمایی می کند.
کتاب نمایشنامه سلطان مار