کتاب چپ داروینی

A Darwinian Left
(سیاست، تکامل، همکاری)
کد کتاب : 18059
مترجم :
شابک : 978-6226420563
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب چپ داروینی اثر پیتر سینگر

"چپ داروینی" اثری است از "پیتر سینگر" که در آن "سیاست، تکامل، همکاری" را در این زمینه مورد بررسی قرار می دهد.
کاربرد اصول داروینی در جامعه و نه در تکامل بیولوژیکی، عموما عرصه ی تاخت و و تاز جبهه های راست سیاسی بوده است؛ زیرا ایده های دیوانه وار "هرپت اسپنسر" و پیروانش – یک مکتب فلسفی که بعدها داروینیسم اجتماعی نامیده شد - توسط بارون های غارتگر و امثال آن ها مورد استفاده قرار گرفت و بهانه ی خوبی برای نادیده گرفتن میزان بی شماری از بدبختی های خالص بشری بود که در نتیجه ی فعالیت های آن ها به وجود آمده بود: فقر محض، گرسنگی و رنج و تمام زندگی های نابود شده ارزشش را داشت؛ زیرا با این برداشت، این بدبختی ها بهایی بود که باید برای پیشرفت گونه ها پرداخت می شد. من و شما تقریبا می توانستیم به داروینیست های اجتماعی به عنوان قدیس و نجات دهنده نگاه کنیم. و البته، ما نمی توانیم عینیت گرایان و شاگردان "این رند" را که به مراتب از این هم دیوانه تر بودند، فراموش کنیم.
کاری که "پیتر سینگر" در صفحات این مجلد بسیار مختصر تحت عنوان "چپ داروینی" انجام می دهد این است که چند قاعده اساسی برای آنچه داروینیسم اجتماعی چپ نمی داند، ارائه دهد؛ فلسفه ای سیاسی که کمتر به جنبه های دندان قرمز و پنجه قرمز ذاتی از داروینیسم، متکی است و بیشتر بر جنبه هایی که ارزش ویژگی هایی مانند "سیاست، تکامل، همکاری" را تشخیص می دهند می پردازد؛ یعنی جنبه هایی که اسپنسرها به سادگی در عیاشی شبه علمی خود آن ها را نادیده گرفتند.

کتاب چپ داروینی

پیتر سینگر
پیتر سینگر، متولد 6 ژوئیه 1946 در ملبورن، استرالیا، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اخلاقی معاصر است. او عمدتاً به خاطر نظریه‌هایش در زمینه‌های اخلاق حیوانات، حقوق حیوانات و بیواخلاق شناخته می‌شود و به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش حقوق حیوانات به شمار می‌آید. سینگر همچنین به خاطر دیدگاه‌هایش در مورد اخلاق عمل‌گرا شناخته می‌شود.زندگی و تحصیلاتپیتر سینگر در خانواده‌ای یهودی در استرالیا به دنیا آمد. پس از تحصیل در دانشگاه ملبورن، به دانشگاه ...
قسمت هایی از کتاب چپ داروینی (لذت متن)
یک جامعهٔ انسانی قدری گرایش رقابتی و قدری گرایش همکارانه از خود بروز می دهد. این واقعیت را نمی توان تغییر داد، اما شاید بتوان توازن میان این دو عنصر را بر هم زد. امریکا در قرن بیستم سرمشق یک جامعهٔ رقابتی بوده است، در این جامعه رانهٔ ثروت شخصی و در رأس قرار گرفتن، از نظر عموم هدف تمام اعمال ماست. اما در ژاپن، مردم تمایل بیشتری به جهت گیری گروهی دارند و کمتر خود را جلو می اندازند. این ضرب المثل ژاپنی که «میخی که بلند است چکش می خورد» نقطهٔ مقابل این ضرب المثل غربی است که «چرخی که صدا می دهد روغن می خواهد». اما یافتن نمونه های همکاری در امریکا نیز دشوار نیست، و در ژاپن هم مردم می دانند چطور خودشان را نشان دهند و با رقبا به شیوه ای که به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده است رقابت کنند. پس در بحث از جوامعی که به جای همکاری تشویق به رقابت می کنند، و بر عکس، سخن بر سر جوامعی است که تفاوت در درجه دارند، نه در نوع؛ و آن نوع رقابتی که من در ذهن دارم نیز بیشتر رقابت در عرصهٔ بازار است، و بنابراین درنهایت رقابتی است برای ثروت شخصی. یک جامعهٔ همکارانه، در مقایسه با یک جامعهٔ رقابتی، همخوانی بیشتری با ارزش های چپ دارد. ترغیب به جست وجوی منفعت شخصی از طریق بازار آزاد، احتمالا سهمی در دستیابی به سطوح بالای شکوفایی در جوامع توسعه یافته داشته است، اما هم زمان شکاف میان فقیر و غنی، و توقف حمایت از فقیران را در پی داشته است. هر اصلی دربارهٔ عدالت که برای ارتقای سطح زندگی گروه های فرودست در جامعه اولویت قائل باشد، این امر را غیرقابل دفاع می داند. از منظر فایده گرایانه نیز من تردید دارم ثروت بیشتر برای طبقات متوسط و بالا بتواند افزایش فلاکت انسانی را که این رویکرد برای فقیران به بار آورده است جبران کند. هم تحقیقات ملی و هم تحقیقات بین المللی همبستگی کمی میان افزایش ثروت و افزایش خوشبختی، در شرایطی که نیازهای اولیه برآورده شده باشد، نشان می دهد. جامعهٔ رقابتی، که به افراط کشیده شده، ما را وامی دارد منفعت شخصی را با عبارتی که زمانی روی تی شرت ایوان بوئسکی، سوداگر وال استریت (  کسی که شخصیت گوردون گکو در فیلم وال استریت الیور استون در حقیقت نقش او را بازی می کند) نوشته شده بود، بفهمیم: «برنده کسی است که وقت مردن اسباب بازی های بیشتری داشته باشد». اما با کمی تأمل می توان فهمید جامعه ای که انگیزهٔ اصلی مردم آن میل به مسابقه دادن با همسایه ها و پیشی گرفتن از آنها باشد احتمالا جامعه ای نخواهد بود که اکثر شهروندان آن به خوشبختی و رضایتمندی دست یافته باشند.