1. خانه
  2. /
  3. کتاب یک زن

کتاب یک زن

3.6 از 1 رأی

کتاب یک زن

و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم
Voilà, Tu devrais venir plus souvent, J'ai remonté la rue et j'ai croisé des fantômes
٪15
280000
238000
معرفی کتاب یک زن
مجموعه‌ی نمایشی «یک زن و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم» اثر فیلیپ مینیانا، نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی فرانسوی متولد ۱۹۴۶، در سال ۲۰۰۸ توسط انتشارات L’Arche Éditeur منتشر شد. این اثر سه نمایشنامه‌ی کوتاه و متمایز را گرد هم می‌آورد که از نظر درون‌مایه به‌طور ظریفی به هم پیوند خورده‌اند. هر سه متن، همچون سه آینه از یک منظره‌ی انسانی، در فضایی آرام، شاعرانه و در عین حال پر از دلتنگی می‌درخشند. مینیانا، با زبان اندک و مکث‌های فراوانش، جهانی از خاطره و حضور را بنا می‌کند که در آن هر گفت‌وگو پژواکی از گذشته است. در نخستین قطعه، «یک زن»، شخصیت‌ها در خانه‌ی بتی، دوست قدیمی‌شان، در روستایی دورافتاده گرد هم می‌آیند. گفت‌وگوها ساده و صمیمی‌اند: احوال‌پرسی‌ها، خنده‌ها، و یادآوری خاطراتی که گویی هنوز در هوای خانه شناورند. اما زیر این صمیمیت، اندوهی لطیف جریان دارد؛ همان لحظه‌هایی که خنده به سرفه شبیه می‌شود و حضور دوستان، یاد غایبان را زنده‌تر می‌کند. در Tu devrais venir plus souvent («باید بیشتر بیایی»)، سه زن در فضایی بسته و بی‌زمان ظاهر می‌شوند؛ میانشان تکرار و غیبت، صمیمیت و فقدان در نوسان است. آن‌ها نه چندان گفت‌وگو می‌کنند، بلکه خاطرات را از میان سکوت‌ها بیرون می‌کشند. متن سوم، J’ai remonté la rue et j’ai croisé des fantmes («از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم»)، شاعرانه‌ترین بخش کتاب است: راوی در خیابان قدم می‌زند و چهره‌هایی از گذشته را ملاقات می‌کند؛ ارواحی که بیش از آن‌که ترسناک باشند، حامل حضور خاطره‌اند - یادهایی که در شهر، در دیوارها و در ذهن باقی مانده‌اند. در این سه‌گانه، مینیانا با ظرافتی کم‌نظیر مرز میان گذشته و حال، حضور و غیبت، سکوت و سخن را در هم می‌آمیزد. مکان در آثار او صرفا پس‌زمینه نیست، بلکه نوعی موجود زنده است که حافظه و احساس را در خود نگاه می‌دارد. خانه‌ها و خیابان‌ها در این متون به حافظه‌ی جمعی بدل می‌شوند؛ و هر حرکت کوچک یا جمله‌ی تکرارشونده، طنین عبور زمان را در خود دارد. در عین حال، زبان مینیانا زبانی است مینیمال و موسیقایی؛ وزن کلمات از آنچه گفته نمی‌شود برمی‌خیزد. مکث‌ها و سکوت‌ها، جایگزین حادثه و کنش‌اند و در همین سکوت است که نمایش زنده می‌شود. مضامین تکرارشونده‌ی او - حافظه، زمان، و صمیمیت از‌دست‌رفته - با نوعی واقع‌گرایی شاعرانه بیان می‌شوند. در این جهان، هرچند شخصیت‌ها می‌گویند «چیزی عوض نشده»، اما مخاطب حس می‌کند که همه چیز تغییر کرده است: چهره‌ها، روابط، حتی هوا. مینیانا در این فشردگی و سکوت، جهان انسانی را به تئاتری از حضورهای ظریف بدل می‌سازد؛ تئاتری که نه از طریق حادثه، بلکه از طریق تداعی، پژواک و نگاه‌های خاموش ساخته می‌شود. نمایش‌های این کتاب در سال ۲۰۰۸ در تئاتر Rond-Point پاریس اجرا شدند و با استقبال منتقدان روبه‌رو گشتند. آنان مینیانا را وارث سنتی دانستند که تئاتر را به فضای زیسته‌ی روزمره پیوند می‌زند؛ جایی که شعر در گفت‌وگو پنهان است و زندگی عادی بدل به آیینی آرام برای یادآوری می‌شود. بااین‌حال، این آثار برای مخاطبانی که به روایت خطی یا کنش دراماتیک عادت دارند، ممکن است مبهم یا دشوار به نظر برسند؛ زیرا در آن‌ها باید «در سکوت گوش داد».
در نهایت،یک زن و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کرد» سفری آرام و درونی است در حافظه‌ی انسان. فیلیپ مینیانا با اقتصادی‌ترین ابزارها جهانی از احساس می‌آفریند و ما را دعوت می‌کند به شنیدن پژواک‌هایی که درون فضاها و چهره‌ها باقی مانده‌اند. تئاتر او از جنس خاطره است: زنده، ناپایدار، و به طرز دردناکی انسانی.
درباره فیلیپ مینیانا
درباره فیلیپ مینیانا
فیلیپ مینیانا نمایشنامه‌نویس فرانسوی است که در سال 1946 در Besançon متولد شد. از سال 1979، وی حدود چهل نمایشنامه را منتشر کرده که بیشترین چاپ در نسخه های Thââtrales بوده است، برخی از آنها در France Culture و France Inter پخش شده اند. در همان زمان، وی به عنوان کمدین و کارگردان بازیگران فعالیت کرد و از سال 2000 تا 2007 همراه با هنرمند رابرت کانتارلا در تئاتر دیژون-بورگوین همکاری کرد.
مقالات مرتبط با کتاب یک زن
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب یک زن" ثبت می‌کند