1. خانه
  2. /
  3. کتاب نیمه ی خوب

کتاب نیمه ی خوب

نویسنده: رومن گاری
5 از 1 رأی

کتاب نیمه ی خوب

La bonne moitié
انتشارات: افراز
٪15
200000
170000
معرفی کتاب نیمه ی خوب
نمایشنامه‌ی «نیمه‌ی خوب» اثر رومن گاری، نویسنده و فیلم‌ساز فرانسوی، در سال ۱۹۷۹ توسط انتشارات گالیمار در مجموعه‌ی بلانش منتشر شد و نوعی اقتباس نمایشی از بخشی از رمان اولیه‌ی او با عنوان Le Grand Vestiaire (۱۹۴۹) به شمار می‌رود. این نمایشنامه‌ی دوپرده‌ای درامی کمدی‌ـ‌تراژیک است که در بستر ویرانی‌های پس از جنگ جهانی دوم شکل می‌گیرد و در عین بهره‌گیری از ساختار تئاتری کلاسیک، با طنزی تلخ و زیرپوستی به کاوش در مرز باریک میان خیر و شر، بی‌گناهی و خیانت، و قضاوت اخلاقی می‌پردازد. داستان در خانه‌ای ویران در فرانسه‌ی پس از آزادی می‌گذرد؛ جایی که چهار نوجوان یتیم - لوک، راتون، جانی و ولور - زیر سرپرستی مردی میان‌سال به نام تئو وندرپوت زندگی می‌کنند؛ کسی که ادعا دارد عضو مقاومت بوده و در مبارزه با اشغال آلمان‌ها نقش داشته است. اما وقتی بچه‌ها درمی‌یابند که او در مقطعی با گشتاپو همکاری کرده، تردیدی هولناک در میانشان شکل می‌گیرد: آیا باید مردی را که هم نجاتشان داده و هم به دشمن یاری رسانده است، مجازات کنند یا ببخشند؟ از همین نقطه، درامی اخلاقی و روان‌شناختی آغاز می‌شود که از سطح رویدادهای فردی فراتر رفته و به بازتابی از پرسش‌های بنیادین درباره‌ی ماهیت انسان در وضعیت بحران بدل می‌شود. گاری با هوشمندی نشان می‌دهد که چگونه در شرایط افراطی جنگ، مرز میان نجات‌دهنده و خائن، قهرمان و بزهکار، در هم می‌ریزد و انسان در آینه‌ی رفتار خود چهره‌ی دوگانه‌اش را می‌بیند. عنوان اثر «نیمه‌ی خوب» خود اشاره‌ای طعنه‌آمیز به این دوگانگی است. وندرپوت هم شخصیتی دلقک‌وار و پوچ دارد و هم چهره‌ای تراژیک، گویی تجسم همان «نیمه‌‌ی خوب» انسان است که در پی رهایی از سایه‌ی گناه می‌کوشد. جوانان، که در ابتدا وابسته و نیازمند حمایت او هستند، به‌تدریج به قاضی و داور او بدل می‌شوند. این وارونگی نقش‌ها، یعنی کودکانی که درباره‌ی گناه بزرگسالان داوری می‌کنند، یکی از هوشمندانه‌ترین شگردهای گاری در نمایش بحران اخلاقی یک نسل است. از خلال این موقعیت، نمایشنامه به پرسش از خاطره، مسئولیت و قضاوت تاریخی می‌پردازد: آیا جامعه‌ای که با نیمه‌حقیقت‌ها و گذشته‌های مبهم خود روبه‌رو نمی‌شود، می‌تواند از تکرار خطاهایش در امان بماند؟ از نظر سبکی، گاری با ترکیب واقع‌گرایی روان‌شناختی و لحظات سورئال یا دلقک‌صفت، ساختاری چندلایه می‌سازد که هم ذهنی و استعاری است و هم عینی و نمایشی. زبان نمایش گاه شاعرانه و گاه تند و روزمره است؛ همین نوسان زبانی به اثر ریتمی پویا و لحنی چندوجهی می‌بخشد. او از طنز برای برهم‌زدن قطعیت‌های اخلاقی بهره می‌گیرد؛ طنزی که نه از جنس خنده بلکه از نوع هجو اخلاقی است. در پس این روایت محدود، دغدغه‌ای جهانی پنهان است: تقابل میان بخش‌های روشن و تاریک در وجود انسان. «نیمه‌ی خوب» در نهایت پرسشی فلسفی مطرح می‌کند که به ورای زمان و مکان خود می‌رود: آیا نیکی می‌تواند گناه را خنثی کند؟ آیا بخش خوب ما توان آن را دارد که بخش بد را رهایی بخشد؟ گاری با نگاهی ژرف و بی‌رحمانه به انسان، پاسخی قطعی نمی‌دهد؛ بلکه صحنه را به آینه‌ای بدل می‌کند تا هر تماشاگر داوری خویش را در چهره‌ی شخصیت‌ها بازبیند. در نتیجه، این نمایشنامه نه تنها بازخوانی تئاتری یکی از مضامین اصلی آثار رومن گاری پیچیدگی اخلاقی و مسئولیت فردی است، بلکه نمونه‌ای درخشان از استفاده‌ی درام برای کاوش در حافظه‌ی جمعی و گناه تاریخی است. «خوب و لطیف» همچون اغلب آثار گاری، میان طنز و تراژدی، عشق و خیانت، و آرمان و سقوط در نوسان است و از همین رو، اثری است که نه تنها درباره‌ی گذشته، بلکه درباره‌ی ذات خود انسان سخن می‌گوید.
درباره رومن گاری
درباره رومن گاری
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ میلادی خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی می کرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان. رومن در دوران زندگی سیاسی اش حدود ۱۲ رمان نوشت. به همین دلیل بسیاری از کارهایش را با نام مستعار می نوشت. مادامی که با نام مستعار امیل آژار به نویسندگی می پرداخت، تحت نامی به عنوان رومن گاری نیز داستان می نوشت.وی در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلوله ایی به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینطور نوشته است: «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامه ام (شب آرام خواهد بود) بیابید. در این کتاب او گفته است: «به خاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: «واقعا به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ! »
قسمت هایی از کتاب نیمه ی خوب

... می دونی، یکی هست که دوست دارم ملاقاتش کنم: آلبر کامو. شاید بتونه این کار پدرم رو توضیح بده... یه روز تو رادیو چیزی گفت که منو واقعا منقلب کرد... گفت: "یک مجرم را به مرگ محکوم می کنیم ولی همیشه یک بی گناه را می کشیم..." قشنگه، نه؟ _ شاید قشنگ باشه؛ ولی چرته. تو یا مجرمی یا گناهکار، هردوشون که نمی توین باشی. _ چرا می شه. _دلم می خواد واسم توضیح بدی... _نمی شه توضیح داد. باید درکش کرد. من حس می کنم درسته. "یک مجرم را به مرگ محکوم می کنیم؛ ولی همیشه یک بی گناه را می کشیم"... همیشه منطقی نیست، لعنتی! ...

مقالات مرتبط با کتاب نیمه ی خوب
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب نیمه ی خوب" ثبت می‌کند