محمدحسین بهجتی

محمدحسین بهجتی

محمدحسین بهجتی اردکانی، (۱۳۱۳–۱۳۸۶ اردکان) شاعر و امام جمعه شهرستان اردکان یزد بود. او با تخلص «شفق» شعر می‌سرود. وی در شامگاه ۲۹ مرداد ماه ۱۳۸۶ ه‍.ش در سن ۷۳ سالگی درگذشت. محمد‌حسين بهجتی در سال ۱۳۱۳ در اردکان به دنيا آمد. پدرش كاسبی ساده و ديندار و مادرش زنی متدين و فداكار بود. در هفت ۷ سالگی به سنّت محلی به مكتب رفت و قرآن را نزد مكتب‌دار فراگرفت و در كم‌تر از دو سال دروس كلاس‌های اول تا پنجم دبستان را نيز خواند و امتحان داد، اما به دليل نياز خانواده از ادامه‌ی تحصيل بازماند و به كمك پدر شتافت. چند سال بعد، به راهنمايی يكی از روحانيان شهر(سید مهدی حسینی نژاد) كه نگاه علاقه‌مند او را به كتاب و مدرسه تشخيص داده بود، پس از انجام كارهای پدر و پنهان از او، هر روز يكی دو ساعت به حوزه‌ی علميه‌ی اردكان می‌رفت و مقدمات ادبيات عرب را درس می‌گرفت.در سال ۱۳۲۸ پدر به رحمت خدا رفت و پسر با درد و رنج، پنج سال، بيشتر در اردكان و گاهی در يزد، به ادامه‌ی تحصيلات حوزوی خويش همت گماشت. در همين سال‌ها بود كه با استاد محمد‌تقی ‌مصباح‌يزدی دوست و هم‌مباحثه شد. در سال ۱۳۳۱ به توصیه حایری ، محمد‌حسين‌جوان، شهر و ديارش را برای تحصيلات تكميلی ترك كرد و به قم رفت. به زحمت، جايی در مدرسه‌ی خان(كه امروز به نام مدرسه‌ی آيت‌الله بروجردی شناخته می‌شود) پيدا كرد. در اين سال‌ها با كسانی چون ‌حسين نوری همدانی و برادرش خطيب و عالم گرانقدر آقا‌ميرزا‌حسن نوری و نيز حاج‌شيخ‌علی‌اكبر ‌مسعودی‌ و نويسنده‌ی ارجمند شيخ عبدالمجيد رشيدپور‌ تهرانی و عالم عارف شيخ‌ علی‌آقا‌ پهلوانی و روحانی محقق و مبارز محمدجواد حجتی‌كرمانی هم‌درس يا هم‌دوره و هم‌مباحثه و دوست و آشنا شد. پس از چند سال از مدرسه‌ی خان و حجره‌ی مخروبه و دلتنگش به مدرسه‌ی حجّتيه رفت كه بهترين و مرتب‌ترين حوزه‌ی علوم اسلامی قم بود. در مدرسه‌ی حجّتيه با كسانی چون حسين نوری همدانی و برادرش آقا ميرزا‌حسن نوری و حاج شيخ علی‌اكبر مسعودی خمينی مؤلف گرانقدر عبدالمجيد رشيد‌پور تهرانی و عالم عارف شيخ علی‌آقا پهلوانی و روحانی محقق و مبارز محمد‌جواد حجتی‌كرمانی دوست و آشنا، يا هم‌درس و هم‌دوره و هم‌مباحثه شد. استاد بهجتی در سال 1335 ازدواج كرد اما از آن‌جا كه طلاب متأهل نمی‌توانند در خوابگاه مدارس علوم اسلامی (يا حجرات حوزه‌های علمی) سكونت كننده‌ی استاد بهجتی هم به ناچار مدرسه‌ی دوست‌داشتنی و پرخاطره‌ی حجتيه را ترك و به خانه‌ای اجاره‌ای و محقر در يكی از محلات قم نقل مكان كرد. همسر ایشان بتول فیض اردکانی از فرزندان سید نورالله فیض اردکانی از اروحانیون شناختهشده در اردکان بود.ثمره این وصلت و ازدواج سه فرزند پسر (دکتر محمد بهجتی اردکانی، محمد تقی بهجتی و دکتر جواد بهجتی اردکانی) و چهار فرزند دختر (زهره بهجتی اردکانی ،حمیده بهجتی اردکانی ،الهام بهجتی اردکانی،نجمه بهجتی اردکانی) بود. در همين ایّام، حادثه‌ای تأثير‌گذار در زندگی اين روحانی عالی‌قدر اتفاق افتاد كه سرنوشت تازه‌ای برای او رقم زد. به دعوت شيخ علی‌اكبر كرباسيان مؤسس مدارس علوی، همراه برادرش علی بهجتی به تهران آمد و در دوره‌ی تابستانی آموزش علوم جديد به روحانيان شركت كرد و دريچه‌ی ديگری از دنيای علم بر خود گشود. آن‌گاه به قم بازگشت و در دبيرستان دين و دانش كه شهيد دكتر بهشتی تأسيس كرده بود، به آموختن زبان انگليسی پرداخت. سپس به پيشنهاد یکی از دوستانش به درس خارج امام خمينی (ره) راه يافت و يك دوره‌ كامل در آن شركت كرد. در خلال همين درس‌ها بود كه با خامنه‌ای نيز، كه در يك جلسه‌ی ادبی آشنا شده بود، هم‌درس و هم‌مباحثه شد و اين انس و الفت‌ها به دوستی عميقی مبدل گشت كه تا آخرين روزهای حياتش ادامه يافت. پس از سخنرانی امام خمينی (ره) عليه طرح انجمن‌های ايالتی و ولايتی و اعلان آن در صفحات اول روزنامه‌ها استاد بهجتی كه حالا(شفق) تخلص می‌كرد، قصيده‌ای با مطلع: درود باد بر اين انقلاب پاك، درود كه زير سايه‌ی آن جان ملّتی آسود كه می‌توان آن را نخستين شعر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمينی( رحمه‌الله‌عليه) دانست. اين شعر شب همان سخنرانی در منزل امام در حضور جمعيت حاضر توسط خود او قرائت شد و تحسين امام و علمای حوزه را برانگيخت و شوری ديگر در مردم پديد آورد. پس از پخش و تکثیر این اشعار شهربانی و ساواك قم به سرعت واكنش نشان دادند و استاد بهجتی دستگير و مورد اذيت و آزار و بازجويی قرار گرفت. از آن پس هرگاه شعری در حمايت از امام و انقلاب پانزده خرداد منتشر می‌شد، استاد بهجتی جزو متهمان رديف اول بود.به همين دليل پس از تبعيد امام به عراق، روزهای سختی بر استاد بهجتی گذشت. استاد بهجتی در سال 1350 به علت فشار شديد رژيم ستمشاهی بر حوزه‌ی علمیّه مخصوصاً حوزه‌ی بزرگ قم و مضايق تحصيل و تدريس علما و ساير مشكلات زندگی به تهران هجرت كرد و ضمن امامت جماعت يكی از مساجد شهر و ديگر فعاليت‌های تبليغی، زير نظر بهشتی در گزينش و معرفی كتاب‌های مناسب به همكاری با باهنر مشغول شد و تا روزهای پر تب‌وتاب انقلاب با آنان همراه بود. پس ازانقلاب صدوقی نماينده‌ی امام و امام جمعه‌ی يزد به دست منافقان کشته شد و خاتمی كه امامت جمعه‌ی اردكان را برعهده داشت، از سوی امام جايگزين او شد و استاد محمد‌حسين بهجتی به تقاضای مردم و اصرار علمای يزد و حكم خمینی به نمايندگی ايشان و امامت جمعه‌ی اردكان منصوب شد و تا اخر عمر شریفشان در وطن خويش و در خدمت مردمی كه از ميانشان برخاسته بود،در کسوت امامت جمعه خدمت نمودند. سرانجام در شامگاه ۲۹ مرداد ماه ۱۳۸۶ ه‍.ش در سن ۷۳ سالگی درگذشت و در اردکان به خاک سپرده شد.

کتاب های محمدحسین بهجتی

سرچشمه خورشید