«پسر بچه ای که حوصله اش سررفته بود» مجموعهای فراموششده و درخشان از ژوان ژانشارل است؛ نویسندهای فرانسوی که نخستینبار در سال ۱۹۶۲ توسط ژانژاک پوور منتشر شد و در ۲۰۲۵ با ویرایشی تازه از سوی انتشارات L’Arbre Vengeur دوباره به صحنه ادبیات بازگشت. این کتاب حدود چهل داستان کوتاه را در خود جای میدهد؛ روایتهایی موجز، تیره، گزنده و سرشار از طنز سیاه، که مرز میان فانتزی، وحشت، امر غریب و نثر ادبی کلاسیک فرانسه را محو میکنند. شارل با مهارتی کمنظیر، جهانهای آشنا را با یک لغزش کوچک به سمت ناشناختهها سوق میدهد؛ خانهای آرام که ناگهان چیزی در آن اندکی ناهنجار به نظر میرسد، باغی آفتابی که سایهای نامعمول در آن باقی میماند، یا کودکی که در سکوت چیزی را میبیند که بزرگسالان قادر به دیدنش نیستند. این داستانها نه به دنبال شوک ناگهانیاند و نه تکیه بر وحشت آشکار دارند؛ بلکه بهشیوهای مدرن و زیرپوستی، حس تهدید را از خلال سکوتها، نگاهها، اشیای بیجان و اشارههای نیمهگفته میسازند. عنوان مجموعه-«پرهای کلاغ»-خود استعارهای از همین فضای دوگانه است: زیبایی ظریف یک پر و در عین حال حضور شومی که در پس آن پنهان شده است. در مرکز بسیاری از داستانها کودکان و نوجوانانی حضور دارند که در آستانه دنیای ناشناختهها قرار گرفتهاند؛ موجوداتی حساس، کنجکاو و آسیبپذیر که بیش از آنکه تهدیدی بیرونی آنها را ببلعد، گرفتار ظرافتی از جنس رویا، سوءبرداشت یا خیالی تصادفی میشوند. در کنار آنها، بزرگسالانی هستند که در ظاهر نمایندگان ثبات، نظم خانگی و عقلاند، اما خودشان حامل اضطرابهاییاند که نویسنده آنها را با خونسردی جراحی میکند. ژانشارل بارها نشان میدهد که خطر فقط در دل تاریکی نیست، بلکه غالبا در روشنایی صمیمانه خانهها کمین کرده است؛ همان جایی که کودکان باید امنترین باشند. در این میان، طنز بیرحمانه نویسنده به داستانها بعدی طعنهآمیز میدهد: موقعیتهایی که در ابتدا عادی به نظر میرسند، بهتدریج رنگی از قضاوت، مکافات یا اشتباههای کوچک انسانی به خود میگیرند؛ درست از جنسی که رولد دال در داستانهای بزرگسالانهاش نشان میدهد، اما لطیفتر و فرانسویتر. سبک ژانشارل نقطه اوج این مجموعه است: نثری فشرده، ساده و حسابشده که با کمترین کلمات بیشترین لرزش را ایجاد میکند. او با حذف هرگونه اضافات، زیبایی نثر را از خلال سکوتها و فضاهای خالی میسازد؛ گویی هر سطر بر لبه چاقویی نوشته شده که اجازه زیادهگویی نمیدهد. البته همین ایجاز میتواند برای برخی خوانندگان دشوار باشد؛ زیرا شخصیتها کمتر فرصت گسترش مییابند و لحن داستانها همچنان ریشه در فضای ادبی دهه شصت فرانسه دارد. با این حال، این محدودیتها بخشی از هویت اثر هستند و مجموعه را به جواهری کوچک اما درخشان بدل میکنند؛ گوهری که خواننده را به دنیایی میبرد که در آن معصومیت، طنز، ترس و زیبایی همزمان نفس میکشند. چاپ جدید این اثر فرصتی است برای کشف دوباره نویسندهای که بهطرزی شگفتانگیز توانسته است در قالبهای کوچک، جهانی کاملا مستقل بسازد؛ جهانی که در آن هر پر سیاهی میتواند حامل سرنخی از حقیقتی پنهان در قلب انسان باشد.
دسته بندی های کتاب پسر بچه ای که حوصله اش سررفته بود