کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب

Good stories for good kids
(هشت جلدی)
کد کتاب : 13183
شابک : 978-9643005450
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1286
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 97
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت
تعداد جلد : 8

مجموعه ۸ جلدی

معرفی کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب اثر مهدی آذر یزدی

هرچند از مرحوم آذریزدی کتب فراوانی بجا مانده اما شاید بتوان گفت مهمترین و مشهور ترین کتاب ایشان دوره 8 جلدی "قصه های خوب برای بچه های خوب" است که بسیاری از کودکان و نوجوانان دیروز و امروز با آن آشنا و مانوس هستند. در ادامه معرفی اجمالی این هشت جلد کتاب می پردازیم:
قصه های کلیله و دمنه: این کتاب جلد اول از مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب است که دارای 25 داستان از قصه های کلیله و دمنه می باشد. کلیله و دمنه کتاب بسیار معروفی است که اصل آن تقریبا در حدود دو هزار سال پیش به زبان هندی نگارش یافته است. این کتاب مربوط به گروه سنی پایان دبستان و دوره راهنمایی می باشد.
قصه های مرزبان نامه: بیست و یک قصه از قصه های خیلی خوب کتاب مرزبان نامه انتخاب و بازنویسی شده اند که از میان آن ها می توان به چند تا از بهترین های آن اشاره کرد: «آواز بزغاله»، «پیاده و سوار»، «شغال خرسوار»، «مرغ آتش خوار»، «روباه و خروس» و «الاغ سواددار».
قصه های سندبادنامه و قابوسنامه: جلد سوم از محموعه قصه های خوب برای بچه های خوب شامل 13 داستان از سند باد نامه و 2 داستان از قابوسنامه می باشد. قابوسنامه و سند باد نامه دارای انشا قدیمی و بسیار دشوار می باشند که نویسنده سعی کرده این داستان ها را در قالب ساده بیان کند.
قصه های مثنوی: این کتاب برای گروه سنی «ج» (چهارم و پنجم دبستان) و «د» (دوره ی راهنمایی) و شامل 24 داستان کامل و مجزا، برگرفته از حکایت های شیرین و آموزنده ی «مثنوی مولوی» است.داستان ها چنان ساده و شیرین نوشته شده اند، که هر چند بار هم که آن ها را خوانده و شنیده باشیم، باز هم از خواندن آن ها بسیار لذت می بریم و می آموزیم.
قصه های قرآن: این کتاب جلد پنجم از مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب می باشد که دارای 18 قصه قرآنی است. این قصه ها بیشتر شامل قصه های پیامبران است.
صه های شیخ عطار: این کتاب از مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب دارای 21 داستان برگزیده از آثار شیخ عطار است که به بیان ساده و قابل فهم برای کودکان نوشته شده است.
قصه های گلستان و ملستان: این کتاب که جلد هفتم از مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب است، دارای داستان هایی از گلستان سعدی و مجموعه هایی که بعد از گلستان نوشته شده و بسیار شبیه گلستان سعدی می باشد، در بر می گیرد.
قصه های چهارده معصوم: جلد هشتم از مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب شامل قصه هایی از زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام می باشد که از کتب مختلفی جمع آوری شده است.

کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب

مهدی آذر یزدی
مهدی آذر یزدی (زادهٔ ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ در یزد - ۱۸ تیر ۱۳۸۸) نویسندهٔ کودک و نوجوان اهل خرمشاه ایران بود. ، تنها لذت زندگی‌اش، کتاب خواندن بود.او اولین نویسنده‌ای است که در ایران به فکر نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان افتاد. به همین دلیل است که عنوان «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» را به او داده‌اند. همچنین به خاطر آثار ارزشمند او در حوزه کتاب کودک، روز درگذشت او به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نام‌گذاری شده‌است.
قسمت هایی از کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب (لذت متن)
روزی بود و روزگاری بود.یک گرگ درنده بود که در صحرایی زندگی می کرد و هر حیوانی را که در آن بیابان می دید و زورش می رسید می گرفت و از هم می درید و می خورد. یک روز هرچه این طرف و آن طرف توی کوه و صحرا جستجو کرد هیچ شکاری پیدا نکرد و از آن جا که خیلی گرسنه شده بود فکر کرد که خوب است برود توی آبادی و مرغی،خروسی،چیزی بگیرد.ولی از سگ ها می ترسید و جرات نمی کرد به آبادی نزدیک شود.همین طور که خسته و گرسنه فکر می کرد و آرام_آرام راه می رفت یک وقت دید کمی دورتر از آنجا خرگوشی در کنار بته ی خاری به خواب رفته است...

روزی بود و روزگاری بود.یک مرد بود که کارش جامه فروشی در روستاها بود.هرچند وقت یک بار از شهر جامه های گوناگون می خرید و به روستاهای اطراف شهر می برد و می فروخت و باز به شهر می آمد.یک روز که این فروشنده ی دوره گرد از یک ده به ده دیگر می رفت و به راه بیابانی رسید.سر راه مردی اسب سوار برخورد که آهسته آهسته از میان راه می رفت.مرد جامه فروش که بسته ی پارچه ها را بر دوش داشت بسیار خسته شده بود.وقتی دید اسب سوار هم آرام آرام می رود و می توانند باهم همراهی کنند به سوار گفت:من خیلی خسته شده ام و این کوله بارهم بر دوشم سنگینی میکند.حالا که ما هردو از یک راه می رویم اگر ممکن باشد این بسته را نیم ساعتی روی اسب جلو خودت بگیری تا من از خستگی در بیایم از جوانمردی تو خوشحال و دعا گو خواهم شد.

روزی بود روزگاری.در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که در دکانش بر سر راه گورستان بود.وفتی مرده ای را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند.یک روز خیاط به فکر افتاد که مردگان شهر را در هر ماه بشمارد،اما چون خواندن و نوشتن و حساب کردن نمی دانست فکری کرد و میخی به دیوار کوبید و کوزه ای به آن آویزان کرد و یک مشت ریگ پهلوی آن گذاشت.هروقت از جلوی دکانش جنازه ای به گورستان می بردند سنگ ریزه ای اوی کوزه می انداخت.آخر ماه کوزه را خالی می کدد و سنگ هارا می شمرد.و حساب میکرد که در این ماه چند نفر مرده اند.کم کم همسایگان خیاط هم این را فهمیدمد.این موضوع برای آن ها قک سرگرمی شده بود.گاهی که با او صحبت میکردند میپرسیدند:خب،اوضاع از چه قرار است؟

روزی بود،روزگاری بود.مرد بینوایی به جستجوی کار از شهری به شهری سفر کرد.در آنجا کاری پیدا کرد و مدتی به قناعت زندگی کرد تا قدری پول پس انداز کرد.ولی یک روز بی کار شد.هرچه از این جا و آنجا سراغ گرفت کاری پیدا نشد و دید که حالا باید بنشیند و از جیب بخورد.با خود گفت:دیگر بس است،زندگی در غربت مشکل است و همه چیز گران تمام می شود و به زودی دوباره تهیدست می شوم،اول ماه رجب است و اسم من هم رجب است و فالی نیک است و خوب است به شهر خود برگردم و این موجودی را سرمایه کنم و به کار خرید و فروش بزنم و با یار و دیار خود بسازم.