1. خانه
  2. /
  3. کتاب بوته زار

کتاب بوته زار

3.3 از 1 رأی

کتاب بوته زار

Boote-zar
انتشارات: نگاه
٪15
795000
675750
معرفی کتاب بوته زار
رمان «بوته‌زار» نوشته‌ی علی‌محمد افغانی، اثری بلند با محوریت زندگی یک مرد تنها به نام توکل است که در بستر سیاسی-اجتماعی ایران سال ۱۳۲۳ روایت می‌شود. داستان در دوره‌ای پس از شهریور ۱۳۲۰ می‌گذرد؛ زمانی که کشور دچار هرج‌ومرج، فقر، بی‌ثباتی و تحولات سیاسی متعددی است. توکل، که پیش‌تر زیر سایه‌ی حمایت فردی دیگر زندگی می‌کرد، با مرگ سرپرستش به حاشیه رانده می‌شود و وارد چرخه‌ای از سرگردانی در میان مردمان فراموش‌شده‌ی جامعه می‌شود. توکل به‌مرور با گروهی از انسان‌های شکست‌خورده و طردشده ارتباط پیدا می‌کند. این افراد که هر‌یک تجربه‌ای از ناکامی، رنج یا محرومیت دارند، در تقاطع بی‌اعتمادی، منفعت‌طلبی، تنهایی و وابستگی به همزیستی ناخواسته‌ای رسیده‌اند. در این فضا، روابط انسانی در مرز ظریف بین همدلی و خیانت، و بین حمایت و سوءاستفاده در نوسان است. افغانی با جزئیاتی دقیق و نثری واقع‌گرایانه، روند فرسایشی زندگی این طبقه را به تصویر می‌کشد.
رمان به‌مرور از تجربه‌ی فردی توکل فراتر می‌رود و نوعی نمای گسترده‌تر از فروپاشی اجتماعی ارائه می‌دهد. هرچند داستان از چشم‌انداز شخصی توکل روایت می‌شود، اما مسائل ساختاری جامعه، مانند فقر، بی‌عدالتی، تنهایی‌ و روابط معیوب اجتماعی، در بطن روایت حضور پررنگ دارند. نویسنده از طریق حرکت تدریجی شخصیت اصلی در دل جامعه‌ای آشفته، به زوال تدریجی هویت فردی و جمعی می‌پردازد. «بوته‌زار» در کنار تمرکز بر درونیات شخصیت‌ها، سعی می‌کند تصویری از ایران آن زمان نیز ارائه دهد؛ از محله‌ها و آدم‌های تهی‌دست گرفته تا نظام‌های اداری و روابط قدرت. زبان رمان ساده اما دقیق است و توصیف‌های افغانی با لحنی بی‌طرف و بدون اغراق، روایت را پیش می‌برند.
درباره علی محمد افغانی
درباره علی محمد افغانی
علی محمد افغانی (زادهٔ ۱۱ دی ۱۳۰۳ در کرمانشاه) از نویسندگان نامدار ایرانی و نویسندهٔ رمان «شوهر آهو خانم» است.متولد ۱۱ دی ماه ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. افغانی عضو سازمان نظامی حزب توده ایران بوده که در سال ۱۳۳۳ دستگیرشده و در دورهٔ پهلوی ۵ سال را در زندان به سر برده است. وی هم اکنون در آمریکا زندگی می‌کند.
قسمت هایی از کتاب بوته زار

هوا گرم بود. ولی باد خنکی که اینک در نتیجۀ سرعت ماشین از شیشه به درون می‌وزید در مسیر جادۀ هموار، جانی به کالبد خستۀ مسافران می‌دمید. کمرها راست می‌شد و به خود نیرو می‌دادند تا با لبخندی مژده‌بخش نگاه‌ها را پاسخ گویند و با هم بی‌سخن لب به کلامی بگشایند. مقصد نزدیک بود و به‌زودی آوای شهری پرجوش‌وخروش که مرکز استان به شمار می‌رفت و همچون دریا جویبارهای بسیاری سر به آن باز می‌کرد، شهری که مردمان گشاده‌رو و گشاده‌دستش در تمام صفحات غرب به مهمان‌دوستی و احترام بی‌خدشۀ انسانی شهره بودند، آنان را پذیرا می‌شد. بغل دست مرد کلاه‌نمدی درشت‌قامت، پسرک چهارده‌سالۀ ریزنقشی نشسته بود که خانواده‌اش در آخرین ردیف، ته اتوبوس جا داشتند. ظاهرا چون اولین سفر آنها با ماشین به شهری دوردست بود از اینکه به‌هرحال تحویل‌شان گرفته بودند، هرچند شاید جلوتر هم می‌توانستند بنشینند، شادمان بودند. با هم حرف نمی‌زدند نکند کسی بگوید شما پیاده بشوید و با ماشین بعدی بیایید. پسرک، صدایش تازه در حال دورگه‌شدن بود. سر کوچک کم‌‌‌‌‌‌‌مویش روی گردن باریک و سیاه لق می‌خورد، و نگاه چشمان پرهوش و کنجکاوش از داشبرد و فرمان ماشین گرفته تا چهرۀ مسافران، روی همه‌چیز می‌گشت. روستازاده بود لیکن نشان می‌داد که آوای شهر همچون پژواک صدا در ذهنش بازتابی دارد و از شکفتگی سیمایش بر می‌آمد که پدر و مادر او امیدهای خوش بسیاری را در این سفر توشۀ راه خود کرده بودند که همگی برآورده می‌شد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بوته زار" ثبت می‌کند