اثر پیش رو از نظر ساختار ادبی روندی داستانگونه، و از نظر قالب زبانی نثری موزون و شاعرانه دارد که میتوان این زبان را در ادامۀ زبان نیمایی تعریف کرد. اما از نظر محتوا و داستان این اثر برداشت و اقتباسی آزاد از رسالۀ مهمانی افلاطون است. اگرچه در روند شکلگیری این اثر نام کتاب ضیافت افلاطون بهنوعی بهانه قرار میگیرد و با یک تطبیق روایی موقعیت و موضوع آن بازآفرینی میشود، اما از نظر پرداخت، نتیجهگیری و علتیابی در ضرورت توصیف عشق، بین این اثر با اثر افلاطون تفاوتهای عمدهای وجود دارد.
داستان این اثر نشست شبانۀ چند رفیق است که بنا به موقعیتی تصمیم میگیرند که در محفلی دور از هیاهو به توصیف و تعریف عشق بپردازند و هر یک نظر خود را در دربارۀ عشق بر زبان آورند. من در این اثر بنا بر اینکه اصل قابل اتکای وجود انسان را اصل آفرینشگری یا خلق و خلاقیت میدانستم، طرح این گفتوگوی شبانه را میان هفت هنرمند در نظر گرفتم.
هفت هنرمندی که گویی هر یک از آنها به این امر قائلاند که بی واسطۀ عشق، هیچ اثر هنری اصیلی خلق نخواهد شد. اگرچه هر کدام از آنها سعی میکنند از طریق هنری که به آن مشغول هستند تعریف دقیقتر و جامعتری ارائه دهند و ارتباط هنر خود را با «آن واحد» یا عشق، بیواسطه تلقی کنند.