حالا حس میکرد داخل کلیسایی است، اما کلیسایی بناشده بر پایههای وحشت، چون حالا دیگر نالههای پراکنده هرازگاهی شدت میگرفتند، در مکانهایی همانقدر نزدیک که دور، نالههایی آرام و در عینحال نافذ، نالههایی که خطر تبدیلشدن به نعره را داشتند...نالههایی که یکبار برای همیشه مرد را فلج کردند قبل از آنکه اولین چهره را ببیند: زنی را در سکرات موت. دور و دورتر، با فضای اسرارآمیز آخرالزمانیاش، یادآور آثار کافکاست. تصویرپردازیهای غریب و مهیبش آثار برخی نقاشان سوررئالیست و روایتش برخی آثار دیوید لینچ را تداعی میکند. هفتهنامهٔ پابلیشرز ویکلی آن را «کابوسی پرتبوتاب و پرقدرت» توصیف کرده، «شاهکاری فراموشنشدنی از یکی از تأثیرگذاترین رماننویسان معاصر کلمبیا» که شمار رمانهایش از عدد ده فراتر رفته و جوایز ادبی بسیاری نصیبش کرده است.
اولیو روسرو دیاگو (1958- ) نویسنده و روزنامهنگار کلمبیایی است که در سال ۲۰۰۶ جایزه توسکِتس را از آن خود کرد. آثار او به دوازده زبان اروپایی ترجمه شدهاند. رُزِرو در حال حاضر در بوگوتا زندگی میکند.