سرمایهداری و دموکراسی از دیرباز همنشینان ناسازگاری بودهاند. اما برآمدن عقلانیت نولیبرال در حکمرانی، به گسترش دامنهی قدرت بنگاههای اقتصادی و بهتدریج تضعیف و حذف دموکراسی انجامید. در عصر زوال دموکراسی اندیشیدن دربارهی شرایط مبنایی حکمرانی دموکراتیک نیازی عاجل است. دموکراسی شورایی پاسخی است به چنین نیازی و پروژهای است برای تعمیق دموکراسی. محور این پروژه تشکیل شوراها و قرارگرفتنشان در ساختار قدرت، و از این راه تمرکززدایی از دولت، دموکراتیکسازی اقتصاد و نیز مهار و متحولکردن مناسبات بازار سرمایه است؛ به گونهای که نسبت بنیادی سرمایه و کار تغییر یابد و قدرت کنترل سرمایهداران بر کارگران و دولت از میان برود و گونهای خودحکمرانی حاصل شود.
اما همواره پرسشهایی در سطح نظری و عملی مطرح بودهاند. اینکه شرایط امکان یا شرایط تأسیس شوراها چیست؟ آیا شوراها تنها در وضعیتهای انقلابی و در دل «لحظات گسست و خلأ» سر برمیآورند و آنجا که با دولتهای مستقر طرفیم تشکیل و تداوم شوراها و نهادهای شورایی ممکن نیست؟ آیا شورا با هر قسم نمایندگی سر ستیز دارد و ممکن نیست بتواند با شکلی از «نمایندگی دموکراتیک» کنار بیاید یا حتی بعضا شکلی از نمایندگی را اقتضا کند؟ به طور کلی نسبت شوراها با پارلمان، احزاب، اتحادیهها و سایر نهادهای سیاسی و بهویژه دولت چیست؟ آیا قرار است شوراهای فراگیر سراسری درنهایت جایگزین دولت شوند؟ به بیان دیگر آیا دموکراسی شورایی خیال «همهی قدرت به دست شوراها» را در سر میپروراند یا به «بخشی از قدرت به دست شوراها» رضایت میدهد؟ آیا هر مردمی میتواند دموکراسی شورایی برپا دارد و امور خودش را به دست خودش اداره کند؟ آیا چنین سطحی از خودحکمرانی هیچ «پیشنیاز»ی ندارد؟ مثلا سابقهی کار جمعی و تمرینات مدنی، آگاهی یا فرهنگ سیاسی و امثالهم؟ به تعبیر دیگر، آیا مردم برای درگیرشدن در شوراها باید به دانش، مهارت یا فضایل خاصی مجهز باشند؟ آیا این «ویرتو (virtue)» باید از قبل وجود داشته باشد (چگونه؟) یا حین دستزدن به کنش، به نحوی خودانگیخته، خلق میشود (چگونه)؟
در یک تصویر کلی دموکراسی شورایی در میانهی دو شکل دیگر از دموکراسی میایستد. مزایای هریک را از آن خود میکند و از مختصات درونبود خود چیزی به آنها میافزاید: دموکراسی مشورتی/ رایزنانه از یکسو، و دموکراسی مشارکتی از سوی دیگر. در دموکراسی مشورتی مسأله بر سر هماندیشی، گفتوگوی آزاد، و بحث متقابل شهروندان در حوزهی عمومی است، به نحوی که این بحثها، گفتوگوها و هماندیشیها درنهایت بتوانند بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای نهادهای سیاسی و اجتماعی اثر بگذارند. با اینحال قدرت اجرایی شهروندان در دموکراسی مشورتی در هالهای از ابهام است و اثرگذاریشان اغلب از حد مشاورهدادن و پیشنهاددادن به دولت و دیگر نهادهای سیاسی و اجتماعی و بعضا فشارآوردن به آنها فراتر نمیرود. اما دموکراسی شورایی علاوه بر توجه به رایزنی شهروندان با یکدیگر و تأکید بر قابلیت «عقلورزی همگانی»، در پی ابداع فرمها و قالبهایی نهادی است که شهروندان از طریق آنها رأسا بر واقعیتهای زندگیشان اثر بگذارند. شهروندان در دموکراسی شورایی قادرند قدرت سازندهی خود را از سطح رایزنی و تصمیم تا مرحلهی اجرا و پیادهسازی به عمل درآورند. بدینترتیب دموکراسی شورایی به شهروندان «شکل» میبخشد و ایشان را در هیأت شوراها متجمع میسازد تا خود مستقلا زندگیشان را اداره کنند و برای آن تصمیم بگیرند.
جیمز مالدون دانشیار مدیریت در دانشکده بازرگانی اسکس، پژوهشگر همکار در موسسه اینترنت آکسفورد و رئیس تحقیقات دیجیتال در اندیشکده Autonomy است. تحقیقات او بررسی میکند که چگونه فناوریهای مدرن مانند هوش مصنوعی و پلتفرمهای دیجیتال میتوانند ارزش عمومی ایجاد کرده و در خدمت منافع عمومی باشند.