کتاب روح گریان من

The Tears of My Soul
داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای
کد کتاب : 2041
مترجم :
شابک : 978-600278349-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 239
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1993
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

شرح حال جذاب ترین جاسوس کره ی شمالی، یک جاسوس زن

معرفی کتاب روح گریان من اثر کیم هیون هی

هنگامی که پرواز 858 هواپیمای کره ای در سال 1987 منفجر شد و باعث کشته شدن 115 مسافر شد ، مقامات بین المللی اجرای قانون بلافاصله شروع به جستجو برای یافتن تروریست هایی در کره شمالی کردند که می توانستند مرتکب چنین جنایتی شوند. کسی که آنها پیدا کردند کیم هیون هی ، یک زن جوان آرمانگرا بود که توسط کشورش به یک دستگاه قتل مطیع تبدیل شده بود.

کتاب روح گریان من داستان دلهره آور ، تکان دهنده و کاملا قانع کننده این زن است. کیم هیون هی در کشوری بزرگ شد که در آن حق و باطل ، خوب و بد ، برده داری و آزادی هیچ معنایی ند اشت جز آنچه حزب کمونیست کره شمالی میگفت.او در در شانزده سالگی ، به دلیل هوش و زیبایی خود از طرف حزب انتخاب شد و به او آموزش های ویژه ای در زمینه زبان داده شد.در نوزده سالگی ، برای مدرسه جاسوسی مخفی و نخبه ارتش کره شمالی انتخاب شد. در آنجا به او آموزش داده شد تا با همه چیز از دست و پایش گرفته تا نارنجک ها و اسلحه هاآدم بکشد. این کتاب یکی از تعدادی از اقدامات تروریستی تحت حمایت دولت کره شمالی را در طی 40 سال گذشته بازگو می کند. .کیم هیون هوی می گوید که چگونه به عنوان یک جاسوس آموزش دیده و مأموریتی برای کیم جونگ ایل برای منفجر کردن یک هواپیمای هواپیمایی کره جنوبی انجام داده است. این کتاب به آموزش و زندگی اولیه او ، عمل تروریستی اش؛ و در پایان محاکمه ، و یکپارچگی او با جامعه کره جنوبی می پردازد.این کتاب به تعدادی زبان ، از جمله آلمانی ترجمه شده است.

کتاب روح گریان من

کیم هیون هی
"کیم هیون هی" از جاسوسان معروف ارتش کره شمالی در سال 1988 در حالی که تنها 25 سال داشت در بمب گذاری هواپیمای کره جنوبی که عازم ایالات متحده بوده شرکت کرد. در این حادثه دلخراش، 115 مسافر کشته شدند. وی مدتی بعد در بحرین شناسایی و به کره جنوبی فرستاده شد. دادگاه کره جنوبی "هیون هی" را به اعدام محکوم کرد ولی رئیس جمهوراین کشور وی را عفو کرد
نکوداشت های کتاب روح گریان من
This is a chilling account of brainwashing and subsequent deprogramming
گزارشی جالب از شست و شوی مغزها و عواقب آن.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب روح گریان من (لذت متن)
در اتاق انتظار کثیف و تاریک متهمان نشسته بودم، نفسم بالا نمی آمد و منتظر اعلام مجازاتم بودم. آن بیرون و در سالنی که به دادگاه ختم می شد اجتماعی خشمگین پشت در موج می زد و من یک آن ترسیدم که نکند در را بشکنند. صدایشان مانند غرشی سهمگین برمی خاست و انگار دشنام هایشان تمام ساختمان را می لرزاند. قاتل، قاتل، قاتل… مشتم را گره کردم و دیدم تمام بدنم می لرزد. داشتند به خاطر من داد می زدند. داشتند بر سر من داد می زدند.

همان چندباری که در طول دوران آموزشی به دیدار خانواده ام رفتم، که هر دو سه سال یک بار بیشتر نبود، مادرم همیشه از من استقبال می کرد و از این که می دید در سلامتی کامل به سر می برم خوشحال می شد. هر وقت آن جا را ترک می کردم تمام تلاشش را می کرد تا جلو خودش را بگیرد. از رفتن من خیلی غصه می خورد. آن موقع زیاد به احساساتش توجه نمی کردم. به دنبال مربی همراهم به کمپ آموزشی بر می گشتم و از این که برگزیده حزبم احساس غرور می کردم. حالا حس می کردم مادرم را، زنی که کلی زحمت کشیده بود تا بزرگم کند، ناامید کرده ام. از تکبرم خجالت می کشیدم و خیلی دیر به اشتباهاتم پی بردم. هیچ حزبی ارزشش را ندارد که بخواهی به خاطرش خانواده ات را ترک کنی. مامان منو ببخش. خواهش می کنم درکم کن...