کتاب زایو

Zayo
کد کتاب : 23204
شابک : 978-6009545087
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 292
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 23
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

معرفی کتاب زایو اثر مصطفی رضایی کلورزی

"زایو" رمانی است در ژانر علمی و تخیلی که "مصطفی رضایی کلورزی" آن را به رشته ی تحریر درآورده است. وقایع رمان مذکور بیست سال جلوتر از زمان حال جریان دارد و در سال 1420 هجری شمسی، شاهد فراگیر شدن یک بیماری بسیاری خطرناک به نام "زایو" هستیم. این مرض وحشت برانگیز در سراسر جهان گسترش پیدا کرده و نیمی از جمعیت زمین را از بین برده است و هیچ سرنخی از آن موجود نیست تا اینکه وجود یک آزمایشگاه شک برانگیز در فلسطین به ایران گزارش می شود. ایران یکی از بهترین پژوهشگران و میکروب شناسان خود به نام دکتر علی پارسا را به همراه یک تیم زبده راهی این آزمایشگاه می کند تا ردی از "زایو" بیابند و جهانیان را از شر وجود این میکروب وحشتناک، نجات دهند.
در مسیر رفتن به فلسطین و آزمایشگاه مشکوک، اتفاقات مختلفی برای دکتر علی پارسا و تیمش می افتد و طی یکی از این رخدادهای عجیب، او با یک تیم بین المللی و حرفه ای آشنا می شود که کارشان آزمایش، شناسایی و مبارزه با بیماری های میکروبی است. سرپرست این تیم، یک پژوهشگر شناخته شده ی آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاوه بر مهارت در علم تخصصی خود، علاقه ی زیادی به اندیشه ی اسلامی و شیعی نشان می دهد. دکتر پارسا با بیل اسمیت و تیم او همراه می شود و این همراهی، زمینه ی حوادث جذابی را در داستان علمی تخیلی "زایو" به قلم "مصطفی رضایی کلورزی" فراهم می کند. ایده ی جسورانه ی نویسنده در گره زدن یک داستان فانتزی علمی با المان های وطنی، این اثر را به خوانشی جذاب برای مخاطب نوجوان ایرانی تبدیل کرده است.

کتاب زایو

مصطفی رضایی کلورزی
مصطفی رضایی در سال ۱۳۶۹ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۸۷ در رشته الکترونیک مشغول به تحصیل شد و مدتی به عنوان مربی رباتیک در مجموعه استعداد های درخشان فعالیت کرد. او دارای دو رتبه کشوری در مسابقات رباتیک آزاد تهران است. از سال ۱۳۹۰ از دنیای فنی وارد دنیای هنر و ادبیات شد. به نوشتن داستان های کوتاه بسیاری پرداخت و در جلسات نقد ادبی سه شنبه های عزیز در حوزه هنری به طور مستمر حضور پیدا کرد و اکثر داستان هایش را در معرض نقد قرار میداد. آنجا با نقد و مباحث تکنیکی داستان نویسی آشنا شد. وی برگزیده جشنو...
قسمت هایی از کتاب زایو (لذت متن)
هوارو دکتر پارسا به سمت مرکز شهر و دانشگاه حرکت کرد. در راه، هواروهای دیگر در ارتفاع های مختلف مشغول پرواز بودند و به سمت مقصدهای مختلف در آسمان شهر تهران پرواز می کردند. با آمدن هواروها، چند سالی بود که تهران از شر دود و ترافیک خلاص شده بود. نیم ساعت نگذشت که دکتر پارسا به دانشگاه تهران رسید. هوارو در جای مخصوصش فرود آمد. در هوارو به آرامی به سمت بالا باز شد، و دکتر پارسا پس از خاموش کردن هوارو، از آن پیاده شد. کنار هواروها، یک هوارو مشکی شش در، با شیشه های دودی پارک شده بود؛ چیزی که توجه دکتر پارسا را به خود جلب کرد. از سردر اصلی، وارد دانشگاه شد. قبل از ورود به دانشکده، باید به ایستگاه کنترل و پاک سازی می رفت. این ایستگاه ها که در تمام شهرها گسترش یافته بودند، اختراع خود دکتر پارسا بود که مثل یک تونل ضدعفونی کننده عمل می کردند. ایستگاه های ویژهٔ اساتید، قبل از ورود به ساختمان دانشکده ها نصب شده بودند. دکتر پارسا وارد یکی از ایستگاه ها شد و کیفش را تحویل مسئول ایستگاه داد. _ سلام استاد! امروز صبح زود، دو نفر اومدن که با شما کار داشتن. _ یعنی زودتر از الآن؟!... خب، اسمشون چی بود؟ _ هیچی نگفتن. گفتن محرمانه ست. بعد از اینکه از ایستگاه پاک سازی رد شدن، گفتن: «ما توی آزمایشگاه منتظریم.» _ ممنون! دکتر کتش را درآورد و وارد اولین اتاقک ایستگاه شد؛ یک اتاقک نایلونی. گاز شست وشو از افشانهٔ بالای اتاقک پخش شد و همزمان تهویهٔ کف اتاقک روشن شد. دکتر پارسا به مدت پنج ثانیه در جریان گاز ویژهٔ شست وشو قرار گرفت. سپس با روشن شدن لامپ سفید، وارد اتاقکی تیره شد. در اتاقک دوم، لحظه ای در برابر اشعهٔ گاما قرار گرفت و بعد از آن، به آخرین اتاقک وارد شد. چراغ آبی روشن شد، و افشانه ای ذرات ضد نفوذ را در فضا پخش کرد. چند لحظه بعد، با خاموش شدن لامپ بنفش، دکتر از خروجی ایستگاه بیرون آمد و وسایلش را تحویل گرفت.