جلوی یه آپارتمان لوکس رسیده بودیم. یه مهمونی خصوصی ، خونه ی یکی از دوستای پریسا بود. قرار بود چند نفر از اساتید و بچه های مجله دور هم جمع بشن، از این دوره های فرهنگی آدمای تحصیلکرده با جمعی از شعرا، دکترای روان شناس و هنرمندا بود. خلاصه مخلوط درهمی از آدمای با کلاس.
وقتی از پری پرسیدم چرا باید به چنین مهمونی ای دعوت بشیم جوابی نگرفتم ولی تو آسانسور بالاخره به حرف اومد و گفت:
می خوام با یه استاد معروف مصاحبه کنی.
با این که به این کارای پریسا عادت داشتم ، بازم تعجب کردم:
حالا داری بهم می گی؟
می دونستم قبول نمی کنی...