با شنیدن سوالای کنایهآمیز سام حسابی لجم دراومد و به قدری از عصبانیت سرخ شده بودم که حرارت صورتم رو به خوبی حس میکردم. دلم میخواست یه سیلی میخوابوندم تو گوش این پسر گستاخ و پررو ولی حیف که شخصیت و تربیتم اجازه نمیداد وگرنه باهاش دست به یقه هم میشدم. همانطور ایستادم و در حالیکه از ناراحتی دندانهایم را به هم فشار میدادم، چپ چپ نگاهش کردم. او هم لبخندی زد و برای اینکه بیشتر حرصم را درآورد نیم تعظیمی کرد و سپس با برادرش سامیا که قدش کمی از او بلندتر بود داخل عمارت شدند. بالاخره جشن تولد نلی به پایان رسید و من با حالی گرفته و دمق به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم که اینبار توسط نلی احضار شدم. با چشمانی امیدوار نگاهی به آسمان ابری انداخت و لبخندی حاکی از رضایت بر لبانش نقش بست، به نظرش این بهترین جمله ای بود که می توانست برای پایان تزش بنویسد و نظر استادان دانشکده پزشکی را جلب کند. در همین افکار بود که با شنیدن چند ضربه به در، به خود آمد. ...
با سلام من میخوام رمان مسافر دریا رو بخرم ولی تو هیچ کتاب فروشی نیست بهم بگین چیکار کنم. خیلی ممنون.
سلام خسته نباشید من از دوستان تعریف رمان مسافر دریا را شنیدم ولی متاسفانه موفق نشد این کتاب رو تهیه کنم لطفا منو راهنمایی کنید
رمان شیرین و جذابی بود ولی برای تهیه آن دچار مشکل شدیم چون توزیع آن در کتاب فروشیها اصلا خوب نبود و فقط در یک کتاب فروشی موجود بود و برای تهیه آن باید مسافت زیادی را طی میکردیم
باید بخاطر پخش نه چندان خوب رمان مسافر دریا به ناشر اعتراض کرد چون منم دچار همین مشکل شدم