کتاب ملکه سرخ

The Red Queen: A Transcultural Tragicomedy
کد کتاب : 10275
مترجم :

شابک : 978-964-408-460-7
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 420
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش در انگلیس

معرفی کتاب ملکه سرخ اثر مارگارت درابل

کتاب ملکه سرخ، رمانی نوشته ی مارگارت درابل است که اولین بار در سال 2004 به چاپ رسید. باربارا هالیول، بسته ای غیرمنتظره را دریافت می کند که در آن، شرح حالی به قدمت چندین قرن از یک شاهزاده ی کره ای قرار دارد. این بسته به نظر هدیه ی مناسبی قبل از سفر باربارا به سئول است اما او نمی داند چه کسی آن را فرستاده است. باربارا این شرح حال را با اشتیاق در هواپیما می خواند: شاهزاده هیگیانگ با جزئیاتی خارق العاده از دربار کره و مشکلات خانوادگی ای سخن می گوید که باعث مرگ فرزند و شوهرش شدند. مردی کره ای در هتل به باربارا پیشنهاد می دهد که به عنوان رهنما، او را با زندگی شاهزاده آشنا کند. باربارا از دربارهای سلطنتی دیدار می کند و احساسی عمیق و قدرتمند نسبت به شاهزاده و زندگی اسرارآمیز او در وجودش شکل می گیرد. باربارا به تدریج احساس می کند که آشنایی با داستان شاهزاده، زندگی اش را به کلی دگرگون کرده است.

کتاب ملکه سرخ

مارگارت درابل
مارگارت درابل، زاده ی 5 ژوئن 1939، زندگی نامه نویس، منتقد و رمان نویسی انگلیسی است. درابل به کالج نیوهام در کمبریج رفت و به تحصیل در رشته ی زبان انگلیسی پرداخت. او در سال 1960 به انجمن سلطنتی شکسپیر پیوست و پس از مدتی، پژوهش در ادبیات و نویسندگی را به عنوان شغل اصلی خود برگزید.
نکوداشت های کتاب ملکه سرخ
A rich novel about love, and personal and public history.
رمانی غنی درباره ی عشق، و تاریخ شخصی و عمومی.
Goodreads

Beautifully told and ingeniously constructed.
با روایتی زیبا و ساختاری مبتکرانه.
Amazon Amazon

A love song to literature.
ترانه ای عاشقانه برای ادبیات.
Chicago Tribune Chicago Tribune

قسمت هایی از کتاب ملکه سرخ (لذت متن)
رویاها به ما دروغ نمی گویند، تنها شاید فریبمان بدهند، ولی ما ممکن است درباره ی رویاهایمان دروغ بگوییم.

ما در کشور کوچکی زندگی می کردیم که در آن هوس های یک مرد می توانست روی زندگی انسان های زیادی تاثیر بگذارد.

دختربچه های دربار عاشق تاب بازی هستند، چرا که وقتی بلند تاب می خوردند، می توانستند ذره ای از دنیای آن سوی دیوارهای قصر را ببینند.